• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : ورود مبلغين ممنوع!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + صبح بخير 
    منم مي خوام رمز :(
    پاسخ

    خودش نيست که ديگه به کسي رمز بده، متاسفم...
    سلام من که روسياهم ولي خيلي دعاتون کردم در بهترين لحظه هايي که ميتونست اتفاق بيافته شما ما را دعا کن خيلي خيلي از اون دعاهاي توپ توپ
    پاسخ

    سلام، متشکرم، حاجت روا باشيد، چشم، انشاء الله قابل باشم
    حالا ديگه فمنيست بازي در مياري و مطلب ميذاري مخصوص خانوما
    پاسخ

    :دي
    + سعاد 
    اين پستت عجب مو به تنم سيخ کردا
    پر جک و جونور
    عجب پر دل و جراتي دختر
    پاسخ

    اوهوم پر جک و جونور :)

    منم يادم مياد تابستونا مي رفتيم ده يه ايوون داشتيم يه روز فرششو همينجوري زديم بالا يه عقرب زرد زيرش بود. اونجا تو ده ما بهش مي گن: دم سرگرداني!

    کشتيمش و فردا از ترس دوباره فرشو زديم بالا، زيرش يه رتيل بود!

    پاسخ

    اي خدا، چقدر خنديدم با اين کامنت، چه فرش جالبي بوده، جونور زا! :دي
    سلام.اتفاقا آقاسيد (مديروبلاگ از روزبه تاسلمان محمدي)چندوقت پيش يعني محرم درسيستان بلوچستان بوودهوازصفا وسادگي شان خيلي حرف زده .ايشون حتي تمايل دارندهرباراونجااعزام بشن .شيعه وطلبه هم هستند
    پاسخ

    سلام عمه ي خوبم، خدا را شکر... اميد که اسلام ناب محمدي فراگير شده و دنيا سراسر شيعه ي واقعي... و ظهور هر چه سريعتر مولامون
    حال ندارم رمزتون رو بگردم پيدا کنم. شرمنده ديگه
    ولي خوب سر زديم ديگه!
    پاسخ

    :دي لطف فرموديد :)
    سلام عزيزم
    واي خيلي باحال بود بلايي که سر مدينه اومد
    دل من که خنک شدالبته خوب خدارو شکر که سمي نبود ولي همينکه نيشش زد اميدوارم براش درس شده باشه ولي اگه درک فهميدنشو داشت که با شما اينجوري رفتار نميکرد.
    يه سوال خواهري
    برادرهاتون اونجا زندگي ميکردن سالها با اونها هم همينجور رفتار ميشد؟ا
    پاسخ

    سلام خواهرم :دي / بله خواهر... شايد بدتر شايد بيشتر شايد کمتر... قصد ندارم از زندگي ساير اعضاء خانواده صحبت کنم...
    سلام
    خاطرات قشنگ و به ياد ماندني و البته ترسناکي بود
    در مورد خودم صادقانه عرض مي کنم که واقعا ورودم ممنوع است اما عزيزاني را به چشم خود ديده ام که فقط از خداوند متعال مي ترسند
    در مورد خصلت و مهمان نوازي مردم جنوب و شرق بسيار شنيده ام و قطعا چنين چيزي هست و اگر ناملايمت و نامهرباني هست بي شک براي تندروها و گروه هاي تکفيري و معاند نظام و مذهب حقه شيعه مي باشد.
    پاسخ

    سلام بزرگوار، متشکرم، راستي وقتي اين خاطرات را مي نوشتم، ياد اون سوسماري که از عکس گرفتن هم چندان بدش نمي يومد افتادم. :) شايد همين باعث شد عنوان پست را اين طور انتخاب کنم :) صد البته که همين طور است. گروه هاي تکفيري براي خودشان هم رافت و عطوفت ندارند چه رسد به... ممنون از حضورتون
    + ف الف - دختري ر راه آفتاب 
    ادامه: به بزرگي خدا قسم براي همين حرفها تا سرحد مرگ کتک خورده ام. تا سرحد مرگ... تنها وقت رفتن نبود که مانده ام...
    خواهر خوبم، آنچه به چشم نديده اي را مگو، آنچه هم استثنا است را عموم تعميم مده...
    اين حرف ها تفرقه ايجاد مي کند... مني که با شما هم فکر هستم، هماني که شما بيان داشتي را درک مي کنم، و ديگري که همفکر شما نيست، پيامي که در لايه هاي حرف تان پنهان است را مي خواند...
    شايد از صراحت کلامم رنجيده باشي، از اين بابت عذرخواهي مي کنم و علت را در ابتدا عنوان کردم که چون با موبايل بودم، محدوديت داشتم و نمي شد به نحو ديگر سخن گفت، بايد خلاصه و صريح مي گفتم...
    اگر چه تا بدين جا فکر مي کنم پي به روحياتم برده باشيد که اهل تملق و چاپلوسي نيستم، صريح، صادقانه و انشاءالله همراه با ادب حرف مي زنم...
    بانوي خوب من، شما خصوصاً در جاي حساسي هستيد و خيلي بيشتر از بقيه بايد مراقب باشيد. در پست هاي ابتدايي خودم اشاره به ضرب المثلي که مادر هميشه مي گفت داشتم، خاطرتان هست آن ضرب المثل را؟ همان مثل "شترگلو بودن"
    خلاصه اينکه آنچه در پست هشدار خودتان نوشتيد و آنچه اينجا عنوان کرديد مطالبي هستند که در بيان بايد ظرافت بيشتري به خرج داد
    گفته ايد صحبت راجع به دانش علماي اهل تسنن تخصص مي خواهد، بنده مدعي داشتن اين تخصص نيستم. هدف اين وب مباحثه پيرامون تشيع و تسنن نيست، بلکه صرفا خاطرات شخصي را نقل مي کنم. تا زماني که مجبور نباشم در اين مورد اظهار نظر نمي کنم، اينجا هم نه مجال گفتو در اين مورد است و نه اجباري وجود دارد.
    اينجا وب است، اينترنت... بهتان گفتم که... تارعنکبوت...
    حضرت آقا توصيه به وحدت دارند... وحدت بانو...
    ادامه: مبلغين شيعه تنها به مناطق سني نشين اعزام نمي شوند و يا تنها به سيستان و بلوچستان، عدم مهمان نوازي و يا استفاده مشترک از امکانات رفاهي در سراسر ايران ممکن است اتفاق بيوفتد.
    اين دسته بندي ها تفرقه انداز است. بنده از بيان اين خاطرات قصد ايجاد تفرقه ندارم بانو
    بسياري جاها از بيان حرفي که يقين دارم صحيح است نيز خودداري مي کنم تا مبادا به کمک دشمن رفته و عاملي براي ايجاد تفرقه باشم.
    از خاطرات من بايد فهميده باشيد که با زندگي طلاب چندان هم بيگانه نيستم. صددرصد به اندازه ي همسر يک طلبه از زندگي طلاب نمي دانم، اما کمي بيشتر از عموم مردم آشنا هستم...
    آموزش و پرورش مدارس خود را در ايام تعطيل در اختيار فرهنگيان قرار مي دهد اما آيا به ساير مردم اسکان نمي دهد؟ چرا بانو، به چشم خود ديده ام که کارمند بانک، مخابرات، و بهزيستي از همين کلاس هاي آموزش و پرورش استفاده مي کردند.
    حوزه ي عليمه در قم فروشگاه هايي را براي طلاب دارد، اما آيا همه ي مردمي که از آن خريد مي کنند طلبه هستند؟ من طلبه نيستم اما از اين فروشگاه ها خريد کرده ام...
    درمانگاه فرهنگيان: به هزينه ي آموزش و پروش احداث و افتتاح شده اما آيا تنها فرهنگيان به اين درمانگاه مراجعه مي کنند؟ اصفهان بيمارستاني دارد به نام صدوقي، به هزينه ي سپاه احداث و افتتاح شده، کارمندانش حقوق از سپاه مي گيرند اما آِيا تمام مراجعينش از نيروهاي مسلح هستند؟ خير نيستند. من نيز از خدمات اين بيمارستان استفاده کرده ام.
    زايرسراهايي که در قم و مشهد هستند، حسينه ي اصفهاي ها، يزدي ها و .... نيز نمونه اي از اين موارد است.
    بانو جان بيان بعضي حرف ها تفرقه انداز است
    سلام و عرض ادب، طهورا بانو
    ديشب با موبايل بودم و نمي شد کامنت بگذارم، بنابراين مجبور شدم پاسخ را به قدري کوتاه کنم که به اندازه ي تعداد کاراکتر مجاز برسد و بشود ذيل کامنتتان ارسالش کنم.
    آنچه در ذيل کامنت به شما عرض شد، خلاصه و چيکيده اي از پاسخي بود که تايپ کرده بودم و البته صريح...
    طهورا بانو، عنوان "ورود مبلغين ممنوع" و يا جمله اي که در انتهاي پست نوشته بودم، صرفاً يک شوخي بود، شايد نبايد اين پر رويي را به خرج داده و با مخاطبين وب اين مزاح را مي داشتم... !

    و اما خواهر خوبم، وحدت...
    من چند سال در آن منطقه زندگي کرده ام، مردمانش و روحياتشان را مي شناسم، به شدت مهمان نوازاند و بسيار تعصب به مهمان دارند. فقيرترينشان بهترين را پيش روي مهمان قرار مي دهند، خيلي بخشنده و دست و دلباز هستند. اينها را به چشم ديده ام... حالا اگر اسثنايي جايي ديده ايم نبايد اطلاق به همه ي مردم آن خطه کنيم. اينکه بنده نوشتم: 99% براي همين بود. براي اينکه بگم: 1%ي هم وجود دارد، اما در مقابل 99% هم وجود دارد.
    شما فرموديد مردم آنجا آنقدر مهمان نواز نيستند! اين آنجا کجاست؟ با توجه به اينکه خود شما نام مکان خاصي را نبرده ايد و خاطرات من از ايرانشهر نقل مي شود استنباط اين است که اشاره به مردم ايرانشهر داريد! نکته ي ديگر اينکه فرموديد طلاب اهل سنت از خانه ي بهداشت استفاده مي کنند، اين يعني اينکه شما داريد از مکاني صحبت مي کنيد که اهل تسنن زندگي مي کنند و قوت بيشتري مي بخشد به اين که شما با اشاره به مردم بلوچ سخن مي گوييد.
    عنوان ((ورود مبلغين ممنون ))را من نفهميدم وجه تسميه اش چيه
    پاسخ

    يکي دو تا از خواننده هاي وبلاگ، طلبه هستند، و يکي دوتاي ديگه همسر طلبه، خاطرات اين پست هم به نوعي اشاره به خطرات طبيعي بود. از آنجايي که مبلغين ما به اين مناطق اعزام مي شند. در خاطرات مبلغين از اين دست خاطرات را خوانده بودم، به نوعي پر رويي کرده و اين عنوان را انتخاب کردم، شايد يک شوخي، مزاح... در انتخاب عنوان به چند چيز توجه دارم، يکي از آنها کنتراست است. خواستم در تيتر نوعي کنتراست وجود داشته باشد

    سلام باباتون خدا عمرش بده چشم بسته غيب ميگفته ها ((جونتون را به اون مديونيد ...) البته حرف حسابي است اما همه ما فراموش ميکنيم واقعا پدر و مادر ما هر چه بباشند بازم ما هر چه داريم که بهش مي باليم بايد بدانيم اگر اونها نبودند ما هم نبوديم
    مرحبا به شما که با وجود اين مشکلات همه نکات ديني و واصولي احترام به پدر و مادر را رعايت مي کردين
    پاسخ

    سلام و عرض ادب، وقت رفتن که نباشد، ابر و باد و مه و خورشيد و فلک هم در تلاش باشند تا زندگي ات را پايان بخشند موفق نخواهند بود. وقتش نرسيده! و آنجا که وقت رفتن باشد اگر همه ي دست ها به ياري بيايند که بماني نمي ماني. وقت رفتن است، بايد رفت... خدا نيز ابزار دارد، گاهي بابايي که به قصد مرگ تو را مي زند، مي شود اسباب نجات :) سلامت باشيد، متشکرم
    سلام.همون تيترت بهترين مفهومه .
    پاسخ

    سلام عمه ي خوبم :)
       1   2      >