• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : و ما خانه به دوشان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 17 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    خيلي دردناک بود .ادم يه برادر اينجوري داشته باشه ديگه چه نيازه به دشمن ....
    امان از دل مادر ستم ديده ات تو اون روزها ...خدانبخشه هر کسي رو که ظلم ميکنه:(
    پاسخ

    :((

    سلام اشکما در آوردي خدا نگهدار شما هم باشه انشالله يعني الان ساکن ايرانشهر هستيد؟
    پاسخ

    آنچه خوانديد، يک هزارم آنچه اتفاق افتاده هم نيست... الان يعني کي؟ به اينجاي خاطرات که رسيدم، بله ايرانشهريم! اما اگر منظور الاني ست که خاطرات نگارش مي شوند... :) در طول خاطرات خواهم گفت...
    + من 

    گاهي فکر مي کنم خاطراتمان همين جا تمام شد...

    پاسخ

    شايد... شايد که تمام شدند. امروز داشتم به پست بعد و خاطره ي بعدي فکر مي کردم. اما خاطراتي از اصفهان به يادم آمد. ادب از که آموختي را يادت هست؟ خواستگارهاي مامان يادت هست؟ امروز اينا تو ذهنم بودند...
    + کزت بانو 
    بايد بنويسيد تا آرامتر بشين ! خاطرات تلختون مثل زخمهايي کهنه هستن که با ننوشتن فقط عفونتش ميمونه و هرگز خوب نميشه !
    بين خوندنها آرزو کردم کاش مادرتون با اون آقايي که خواستگارشون بود ازدواج ميکردن ! حداقل اينطوري از ظلم اين دو برادر راحت ميشدن و شايد اميدي بود که در اينده باقي بچه هاشون را راحت تر زير بال و پرشون بگيرن
    پاسخ

    خواهر کزت مامان خيلي خواستگار داشت... متاسفانه هيچ کدوم را قبول نکرد...
    + عمه 
    سلام.قدم نورسيده مبارک .من چون تواتاق عمل زنان بودم هميشه براي نامگذاري بالاي سرمادربهش تذکرميدادم امروز جمعه است اين اسامي ياشنبه يا مثلا تولدفلان امام ...کلا اگر براساس روز هاي منتسب به ائمه بذاريد بچه هم خاطره دارميشه.مثل جواد من.ياخودم
    پاسخ

    از اسم جواديه خاطره دارم که مربوط ميشه به يه کارگر... اگه يادم نره تعريفش مي کنم...
    + عمه 
    سلام...کجايي خانومم؟ يه خبربهم بده
    پاسخ

    سلام عمه ي خوبم. ببخشيد که مدتي طولاني غايب بودم
    + ammeh 
    سلام اگر جامانده اي به وبلاگم بياييد
    پاسخ

    سلام. شما همان خواننده ي ثابت وبم هستيد که با اسم عمه مي نويسد؟
    + سعاد 
    اي کاش همه به جايي برسيم که هر روز بگوئيم :

    اي فردا، هر چه مي تواني کن؛

    که امروز را به تمامي زيسته ام

    اي کاش
    پاسخ

    اي کاش...
    سلام...
    اين نوشته ها که همه رمز دارن...يه بارم که سر زديم اينجوري....
    خلاصه ما وظيفه خودمونو انجام داديم. يا علـــــــي
    پاسخ

    سلام خواهر کوير... ممنون که اومديد :)
    سلام خواهر جون... چه لحظه هاي تلخي و دردناکي هستند اين لحظه هاي آخر..نميشه حرفي زد درباره شون... هيچوقت فکر نمي کردم آخر اين خاطره جداييتون از مادرتون باشه.. مادر بيگناهتون که به آب و آتيش زد تا شما رو کنار خودش داشته باشه..حالا دردي رو که نميذاشت قلمت پيش بره راحت تر مي فهمم ...رنجي رو که تحمل مي کني با تمام وجود مي فهمم ...آرامشتو از خدا مي خوام عزيزم..




    پاسخ

    خواهر خوبم. بين آنچه من مي نويسم تا اونچه شما مي خونيد تفاوت بسيــــــــــــــــــــــــــــار هست... ممنونم از مهربوني و همراهيت
    + سيمرغ 

    سلام

    دعا مي کنم خواهرم روزي سلامي بلند به همه شاديهاي زندگي داشته باشي. عزيزم

    پاسخ

    سلام خواهر سيمرغ خوبم، ممنون. آمين و همچنين
    سلام هيچي ندارم بگم جز اينکه ظلم زيادي رو متحمل شدي خيلي کودکي سختي داشتي خيلي بنويس چون نوشتن ميتونه سبکت کنه اينارو رو دلت نگه ندار بريزشون بيرون حتي اگرپاشون گريه کني ولي بنويس
    پاسخ

    مي نويسم... باز هم مي نويسم... غم نامه هام هنوز تموم نشدند
    ف عزيزم خيلي ناراحت شدم خيلي غصه خوردم چه دايي سنگ دلي داشتي خدا ازش نگذره بي چاره مادرت بيچاره خواهرانت وخواهرزاده هاي دوست داشتنيت
    عزيزم اميدوارم روزي بياد که تنها با دستانت خاطرات زيبا رو نگارش کني اميدوارم روزي اون دايي ها به سزاي عملشون برسند راستي براي مادرت چه اتفاقي افتاد؟
    پاسخ

    ممنون... ببخش که ناراحتتون کردم... آمين... مادرم بيچارگي و آوارگي زيادي کشيد... بعد از اينکه مادرم به اصفهان برگشت، کميته ي امداد امام از آنجايي که فهميده بود دايي ها نسبت به خونه ي ما طمع دارند، هم مامان را از تحت پوشش بودن امداد خارج کرد هم اينکه خونه را مي خواسته ازش بگيره و مي گفته که شما به خاطر بچه هات تحت حمايت امداد بودي و اين خونه به خاطر اينکه بچه داشتي به شما داده شده و حالا بايد همه چيز را برگردونيد... مادرم بدبختي هاي زيادي کشيد تا تونست ثابت کنه که پول زمين خونه را همون ابتدا داده و اينکه در نهايت موفق ميشه سند خونه را از امداد بگيره... از امداد که خلاص ميشه همچنان گرفتار دايي ها بوده که چون ... چنبره زده بودند بر اون خونه! مادرم بي نهايت سختي کشيد... مادرم درد هاي بسياري را تحمل کرد... مادرم استوره ي ايستادگي ست
    + عمه 
    سلام...
    پاسخ

    سلام عمه ي خوبم...
    يا رب
    سلام
    چقدر ناراحتم
    مادرررر
    چطور دلشون اومد:"-( مادر تمام زندگي آدمه
    اللهم عجل لوليک الفرج
    پاسخ

    اللهم عجل لوليک الفرج
       1   2      >