دختـری دَر راه آفتـاب | ||
وقتی دروغ کلید همه ی گناهان است وقتی دروغ از بزرگترین گناهان است وقتی کسی تند تند و با اعتماد به نفس دروغ می گوید، آیا او مومن است؟ تدین دارد؟ متشرع است؟ مذهبی ست؟ هان؟ وای وای ... وای .. عجب عجب... در شگفتم از این همه توانمندی در دروغ گفتن!!! هفت الله اکبر... خدایا دروغگوها شهید هم می شوند؟
تبلور! آیرودینامیک، منطق، مصدع و متصدی، محتوا، اجتناب.... وااااااااااای وای از این همه دروغ [ یکشنبه 94/10/20 ] [ 3:27 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
پارسال دم دم های اربعین دل من خیلی هوای رفتن داشت، هوای رفتن به کربلا... پیاده نگاهم به خیلی چیزها آرمانی بود، وقتی رفتم اما اونچه تصور داشتم را ندیدم. زشتی های زیادی در این سفر دیدم، مثل عدم مراعات محرم و نامحرم و... تصمیم داشتم بنویسمشان ولی این فرصت هیچ وقت پیش نیامد
امسال اما این زشتی ها خیلی کمتر دیده شد، کمتر بودند یا من کمتر دیدم نمی دانم، ولی خدا را شکر به هر دلیل من ندیدمشان... سفر امسال خیلی خیلی خیلی بهتر از پارسال بود. احساس خیلی بهتری داشتم. و متفاوت ترین احساس را در مسجد کوفه درک کردم. واقعا وصف ناپذیر بود. توی حرم حضرت عباس از همه جا بیشتر ماندم، بیشتر فکر کردم و خلوت بیشتری داشتم... ان شاءالله زیارت با معرفت روزی تک تکتان... همه ی همه یتان را یاد کردم، دعا کردم و برای همه به نیابت نماز زیارت خواندم. خدا قبول کند ان شاءالله...
پارسال از خدا دو چیز خواستم، یکی کربلا بود. هر دو خواسته ام را اجابت کرد امسال از خدا 4 چیز خواستم. سه تایش برآورده شد. یکی کربلا بود... خدا را دوست دارم [ یکشنبه 94/9/15 ] [ 9:34 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
نمی دونم چرا خسته از زندگیم شدم دیگه حوصله ی بعضی از کارها را ندارم کارهایی که تمام شدنی نیستند و هر روز جایگزینی برایشان هست. تعمیر میز اتو، تعمیر اتو فردا فریزر خراب است، تعمیر فریزر، ماشین لباسشویی لولای درب جا رختخوابی، تعویض لامپ سوخته، شارزر موبایل هم خراب می شود در این بین... عجیب نیست واقعاً؟ چرا هر روز یک چیز جدید خراب میشه؟ یا باید دست به تعمیر باشم، یا تعویض! هزینه های سرویس کار با همه اندک بودنشان کمر شکن اند و جدای از هزینه ها دیگر حوصله ی هیچ کدام را ندارم، مدتهاست فریزر و ماشین لباسشویی دارند با آخرین نفسهایشان کار می کنند و مرا نه حوصله ی پیگیری تعمیرشان هست، نه پول! درب جا رختخوابی را هم ترجیح می دهم برای همیشه بسته بماند تا اینکه درستش کنم.
ای کاش یه کار خوب برام پیدا میشد کار خوب!؟ چرا آدمها انتظار دارند راضی به انجام هر کاری باشم و کار را موصوف به خوب نکنم؟ روزهایی که از هفت صبح تا 10 شب با حقوق ماهی 12 هزارتومن بدون هیچ مزایای دیگه ای کار پر مشقت و طاقت فرسایی را انجام می دادم، این آدمها کجا بودند؟ نه یک ماه و دو ماه و یک سال... که چند سال ... نیمه ی پر لیوان زندگیم بیشتره یا نیمه ی خالی؟ چی بگم؟ خوش است آنچه بر ما خدا می پسندد... بار الها تو را هزاران بار شکر، ولی عمیقا آرزو می کنم فرجی بشود و تغییری اساسی در زندگی ما رخ دهد، تغییری که منجر به سامان گرفتن خیلی چیزها بشود... [ یکشنبه 94/9/15 ] [ 9:15 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
دلم یک جرعه خوشبختی می خواهد
بطلب آقا جان [ پنج شنبه 94/5/22 ] [ 2:20 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |