دختـری دَر راه آفتـاب | ||
زنگ زد گفت: امروز دیر میام خونه، می خوام برم دیدن یکی از همکارهای قدیمی گفتم: خوب می کنی، راحت باش عصر اومد، سلام کرد، سرم به کارم خودم گرم بود، جواب سلام دادم و دوباره مشغول کار خودم شدم همین طور که لباس عوض می کرد، تعریف هم می کرد، همکارش به تازگی ازدواج کرده، از ازدواجش راضی ست. همسرش را دوست دارد و ابراز رضایت می کند. همسرش کیست؟ نگاهی اجمالی بر زندگی همسرش: مردی مطلقه، با یک فرزند دختر، فرزندش پنج سال داشته که طلاق واقع شده، مادر حضانت دختر را گرفته و دختر را نزد خود نگاه می دارد، مدتی بعد ازدواج کرده و دختر 5-6 ساله را به مادرش (مادربزرگ مادری کودک) می سپارد. مدتی بعد پدر، فرزند را نزد خود می آورد، اکنون دخترک 8 سال دارد و پدر به تازگی با دوشیزه ای ازدواج می کند. دوشیزه از این انتخاب راضی ست. مرد هم همسرش را دوست می دارد و راضی ست. راوی از مراسم عقد این زوج جوان می گفت، گفت: دخترک در مراسم عقد آمده پدرش را بوسیده و عروس خانم را هم بوسیده، بعد ایستاده کنار عروس. عروس هم دست دختر بچه را گرفته و میان خود و داماد نشانده است. راوی می گفت: مادر و خواهر عروس، از این کار عروس خوششان نیامده و مدام تحقیرش می کنند. دختر بچه را دوست ندارند، داماد را نیز دوست ندارد چون فرزند دارد! و با کلامی تحقیر آمیز با عروس صحبت می کنند. عروس را به خاطر این انتخاب در حضور همکارش تحقیر کرده اند و رفتارهای محبت آمیزش با دختر بچه را مسخره کرده اند.
خدا می داند که از میانه ی صحبتش اشک هایم بدون اختیار جاری شدند... به حدی عصبی و ناراحت شده بودم که گفتم: مابقی را تعریف نکن، و گریه ام صدا دار شد... هق هق هق هق از انتخاب های غیر صحیح و غیر منطقی و ... فاکتور گرفته و هیچ نمی گویم. اما می گویم: اولاً وقتی تفاهم ندارید خیلی بیجا می فرمایید که بچه دار میشوید. دوماً: وقتی بچه دار شدید خیلی بی جاتر می فرمایید که جدا می شوید، و طلاق برایتان به شیرینی نقل عروسی ست! بیزارم از هر آنچه جدایی ست، و بیزارم از عاملین جدایی ها، و ... و بیزارم از همه ی آن هایی که بچه ها را دوست ندارند و به بچه ها حسادت می ورزند. سوماً: امثال این مادر و خواهر به معنای واقعی کلمه ... هستند. چطور می توانند با یک زندگی نوپا این طور بازی کنند. چرا به عواقب این رفتارشان فکر نمی کنند؟ دوست داشتم آنجا بودم و به مادر و خواهر عروس می گفتم: در این زندگی دختربچه بر دختر شما مقدم هست، چرا که او هشت سال پیش تر وارد این زندگی شده و دختر شما اکنون... [ سه شنبه 92/9/12 ] [ 9:29 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |