حسين مثل هواي تازه در ريه هاي اسلام است
وچه زيباست تنفس دراين هوا
عزاداري هاتون قبول
التماس دعا

در برابرت کم ميارم . در برابر تمام سختي هات در برابر تمام مشکلاتت کوه هم اگر باشد از هم مي پاشد . چه مي دانم ذهن کوچک و ناچيز من از درک تو عاجز است يحتمل چيزي هستي فراتر از کوه. راستي از کجا آورده اي اين همه صبر را ؟ مي دانم آغوشت خيلي وسيع است آنقدر وسيع که چون مني مي تواند در آغوش چون تويي سبک شود .

آره بنويس منم همزمان که داري مينويسي مي خونمت منم دارم گريه مي کنم و مي خونم چشمام پراشکه مي خونم و به زور نگهشون داشتم . بعضي وقتا دلم نمياد سرازير بشن . به زور نگهشون داشتم بنويس شايد منم يه کم سبک شم

باسلام.وارزوي موفقيت .خوشحالم فراموشم نکرديد.التماس دعاي فراوان

راستش من خيلي از اسامي وبلاگها رو که توي وبلاگم بود حذف کردم اما هيچ وقت دلم نمي آيد که وبلاگت رو حذف کنم همش اميد داشتم که برمي گردي يه خبري از خودت مي دي

واي خدايا باورم نمي شد وقتي اسمت رو ديدم . چند بار مي اومدم سر مي زدم مي ديدم خبري ازت نيست دوباره مي رفتم همين امروز ظهر به يادت بودم مي گفتم خبري ازش نيست دلم برات تنگ شده بود عزيز. چند وقت پيش قم بودم توي حرم يادت کردم. روز عرفه هم همين طور. خيلي يادت مي افتم خيلي زياد. دلم برات تنگ شده چرا نمي نويسي ؟ گفته بودي که اسباب کشي داري . اما خيلي طولاني شد. مادرت چطوره ؟ خواهرت؟ دلم برات يه ذره شده. اصلا انگار هول شدم تند تند مي نويسم. بيا يه خبري از خودت بده . بدونم که حالت خوبه برام کافيه .

سلام...خداوندانشاالله بحق همين ماه پيش رو هرآنچه خيروسعادت هست نصيبتان گرداند

سلام عليکم خواهرخوبم،

يک اتفاق ساده مرا بيقرار کرد

بايد نشست و يک غزل تازه کار کرد

در کوچه مي گذشتم و پايم به سنگ خورد

سنگي که فکر و ذکر دلم را دچار کرد

از ذهن من گذشت که با سنگ مي شود

ايا چه کارها که در اين روزگار کرد!

با سنگ مي شود جلوي سيل را گرفت

طغيان رودهاي روان را مهار کرد

يا سنگ روي سنگ نهد و اتاق ساخت

بي سرپناه ها همه را خانه دار کرد

يا مي شود که نام کسي را بر آن نوشت

با ذکر چند فاتحه سنگ مزار کرد

يا مثل کودکان شد و از روي شيطنت

زد شيشه اي شکست و دويد و فرار کرد

با سنگ مفت مي شود اصلا به لطف بخت

گنجشک هاي مفت زيادي شکار کرد

يا مي شود که سنگ کسي را به سينه زد

جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد

يا سنگ روي يخ شد و القصه خويش را

در پيش چشم ناکس و کس شرمسار کرد

ناگاه بي مقدمه آمد به حرف سنگ

اينگونه گفت و سخت مرا بيقرار کرد:

تنها به يک جوان فلسطيني ام بده

با من ببين که مي شود آنگه چه کار کرد!



علي فردوسي

خدايا در اين شبهاي قدر قدم هايي را که برايم بر مي داري بر من آشکار کن
تا در هايي را که به سويم ميگشايي ندانسته نبندم
و در هايي را که به رويم ميبندي به اصرار نگشايم . . .
التماس دعا[گل]

سلام عليکم خواهر جان
طاعات و عباداتتون قبول.
کجا هستين عايا؟!

مسافرپروازرمضان :

پروازت بي خطر، اميدوارم توشه ات فراوان

وسهم سوغات من، دعاي شبهاي قدرشما باشد . . .

التماس دعا[گل]

سلام.کجارفتي؟

سلام.چي شداينجا نيمه بازه؟

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ