سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختـری دَر راه آفتـاب
 
قالب وبلاگ

ساعت 6 صبح پیامک اومد برام:

ان شاءالله خدا قسمتتون کنه، آمین

جواب دادم: چی قسمتمون کنه؟

نوشت: بستنش، نیکش، سالم و صالحش

درک نکردم که اینا چی اند. زنگ زدم می گم، اینا چی اند؟ 

میگه:ایشالا قسمتتون بشه، احرام ببندید - ایشالا یک همراه نیک نصیبتون بشه و فرزندانی سالم و صالح داشته باشید.

اینقدر گریه ام گرفته بود اوهوم اوهوم کردم و خداحافظی...


مجید به ندرت احساساتش رو بروز میده. یعنی این قدر دیر به دیر ما چنین چیزهایی را ازش می بینیم که گاهی تعجب می کنیم

شاید مثلا هر چند سال یک بار، اشتباهی تو حرف هاش کلامی که محبت آمیز تلقی بشه ازش شنیده میشه. 

نمی دونم دیشب خوابی دیده؟ با خانمش حرفی زدند؟ کسی چیزی گفته؟ اتفاقی را شاهد بوده؟ نمی دونم... نمی دونم چی شده که این حس بهش دست داده و اون حس را پیامک کرده


به خودم! عطف به حرفهای دیروز ظهر با خواهر...


[ چهارشنبه 93/8/14 ] [ 9:30 صبح ] [ ف الف ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

و فقط خاطره‌هاست، که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جای می‌مانند. کلیه کامنت‌های خصوصی این وبلاگ عمومی می‌شوند، پس دوست عزیز از ابتدا هر آنچه می‌خواهی را عمومی بیان دار. ارتباطات این وبلاگ با بقیه تنها از طریق لینک دونی انجام میشه و هیچ نوع درخواست دوستی تایید نمیشه! هر گونه کپی برداری و دخل و تصرف و انتشار این خاطرات در هر قالبی از جمله: وبلاگ، مجله، کتاب، فیلمنامه و ... شرعاً اشکال دارد.
امکانات وب



بازدید امروز: 37
بازدید دیروز: 40
کل بازدیدها: 175754