دختـری دَر راه آفتـاب | ||
کوتاه و سریع بهش، اشاره کردم... اون کار را انجام داد و بعد از یکی دو ساعت گفت: جلوی همسرم اشاره نکن، اشتباهاتم را نگو و... گفتم: باشه، چشم ولی چرا؟ گفت: نمیخوام همسرم متوجه بشه، او خودش مرتب میگه مثل تو باشم و از تو برام مثال میزنه، دیگه اگر این صحنه را هم ببینه ک هیچی، همسرم باید بدونه من تو نیستم و خودم ی شخصیت مستقل برای خودم دارم...
پ.ن. این پست از پستهای غیرقابل نمایش وبلاگ بوده که پس فوت ایشان عمومی شد. [ یکشنبه 96/10/10 ] [ 10:15 صبح ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |