دختـری دَر راه آفتـاب | ||
- میشه با گوشیت به دخترم زنگ بزنم؟ - بله، حتما
نزدیک به هم نشسته ایم، و صدای مکالمه یشان را ناخواسته می شنوم.
- حالت خوبه مامان؟ چکار میکنی؟ - داشتیم بازی می کردیم، الان با عمه می خوام برم حمام. - مامان جون عزیزم یه زنگ بزن به بابا، بگو بیاد ببردت خونه، خاله ببردت حمام.
تمام غیبت مادر سه روز است، اگر بنا را بر این بگذاریم که عمه دخترک را خوب نشوید، مادر وقتی که برمی گردد، خود می تواند دختر را حمام ببرد. اما این حمام رفتن با عمه صرفا، یک بازی ست، بهانه ای برای همراهی با کودک و شاد نگه داشتنش... بهانه ای که عمه پیدا کرده تا با دخترک همراه شود... و مادر به زیرکی دختر را از خانواده ی پدر دور نگاه میدارد، مبادا علقه ای شکل گیرد و تعلق خاطری ایجاد گردد.
هیچ گاه معنای این قبیل رفتارها را نتوانستم درک کنم، نمی دانم چرا عده ای به خاطر عدم علاقه ی خودشان و... به فرزندانشان ظلم می کنند. این مادران نه تنهافرزندان خود را از نعمت عمو، عمه، پدر بزرگ و مادربزرگ محروم می کنند بلکه به جای مهر، نامهربانی در دل فرزندانشان می کارند و اینگونه ذره ذره خصلت هایی را در وجودشان شکل می دهند که وقتی نگاه می کنی جز رذایل اخلاقی چیزی نمی بینی.
ارسالی 6.2.96 در کانال تلگرامی [ یکشنبه 96/10/10 ] [ 9:52 صبح ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |