دختـری دَر راه آفتـاب | ||
??خانوادهای مذهبی بودند، ارتباطشان را با اقوامی که از نگاه آنها در اعتقادات سست بودند و بهاصطلاح ناهمگرای، قطع کردند. همیشه در دلم میگفتم کارشان اشتباه است، هر چه باشد آنها بیدین و بیاعتقاد که نیستند، بلکه افراد ناآگاهی هستند که زرقوبرق مُد چشمشان را گرفته و عدم آگاهی دقیق از آیین و شریعت موجب شده همراه شوند با گروهی که نباید. در دلم میگفتم چهبسا که همنشینی و آمدوشد با آنها کمکشان کند، حداقل در ظاهر الگو بگیرند و سپس گامهای بعدی...
??مسخرهام میکنند، طعنه میزنند و کنایه. تمایلی برای شنیدن حرفهایم ندارند. به نظرشان منِ روسیاه خیلی مذهبیام و سیاسی! (خشک، تندرو، اُمُل) گروهشان را ترک کردم، هر چه فکر کردم دیدم ماندنم در آن گروه هیچ سودی ندارد، پس چرا باشم؟ ترک گروه کردم چندی بعد دوباره دعوتم کردند و از رفتنم ناراحت میشوند، دوست دارند باشم، اما هیچگونه پیامی در راستای باورهایم ارسال نکنم. بنشینیم حرفهای خالهزنک بزنیم تا مثلاً احوالپرسی شده باشد. با خودم میگویم شاید یکی از این پیامها را، یکی از اعضاء خواند، شاید همین یک پیام موجب تحول شود، شاید مؤثر باشد، شاید تلنگر باشد... خیلی خیلی کم و بهندرت پیامی را ارسال میکنم شاید خوانده شد و... دلم میخواهد پیامی مرتبط با شهید حججی را در گروه ارسال کنم و میدانم ظرفیت پذیرشش را ندارند، پس ارسال نمیکنم. تصمیم میگیرم گروه را ترک کنم و خانوادهای که ابتدا گفتم یادآورم میشود پس دست نگاه داشته و ترک گروه نمیکنم... اما چه سود؟ ناراحت میشوم هنگامیکه میدانم با کسی حرف میزنم که به امام و نظام و رهبر اعتقاد ندارد. ناراحت میشوم از معصومیتهای ازدسترفته. ناراحتم؛ و متعجب از اینکه چرا عدهای، اندکی، درباره? آنچه میشنوند فکر نمیکنند و بدون هیچ تعقلی آن را میپذیرند. #جاهل_یا_مخالف؟ #معصومیت_از_دست_رفته #شهید_حججی
ارسالی 30.5.96 در کانال تلگرامی [ یکشنبه 96/10/10 ] [ 9:38 صبح ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |