سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختـری دَر راه آفتـاب
 
قالب وبلاگ

از ابتدای خرداد اگر بگویم شاید اشتباه باشد، چرا که با وجود محاسبات دقیقمان و آگاهی از عدم توانمندی در تهیه، اما باز هم اندک امیدی ته دل و ذهنمان بود

یک شاید...

شاید بشود، شاید شد، شاید توانستیم...

از ابتدای مرداد به قطع می دانستیم که نمی شود و نمی توانیم

پس امید بریده بودیم و به همان وضعیت قانع

هوا که رو به سردی رفت، سخت شده بود... اما وضعیت همان بود که بود. یعنی می دانستیم که به طور قطع نمی شود

کمی که جلوتر رفتیم، راه حل هایی به ذهنم رسیده بود، همه را امتحان کردم. هیچ کدام جواب نداد.

تا پای شکشتن غروری که در همه ی سالها حفظش کرده بودم، تلاشم را ادامه دادم. و به راستی ارزش شکستن نداشت، با همه ی سختی اش...

نهایت اینکه نشد. جواب نداد... 

 

در مفاتیح باب النعیم که چرخ می زدم، دیدمش... 

پیامک زدم به خواهر و خودم نیز خواندم

شاید به فاصله ی 4 تا 5 روز بود، که می خواندیمش. خودش آمد. خودش فراهم شد. خودش جور شد. خودش ... 

ما اصلا نرفتیم. آمد، با حفظ عزت نفس آمد

و به حق که مهمترین امور را کفایت کرد، برایمان

12 محرم امسال به حق به یادماندنی شد

 

دارم فکر می کنم، دعای مادرم بود؟ دعای شما خوبان؟ و یا تاثیر دعای یا مَن یَکفِی مِن کُلِّ شَیءٍ وَ لا یَکفِی مِنهُ شَیءٌ اِکفِنی ما اَهَمَّنی؟

بارالها تو را هزاران بار شکر، آب گرم نعمت بزرگی ست


[ سه شنبه 93/8/20 ] [ 2:12 عصر ] [ ف الف ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

و فقط خاطره‌هاست، که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جای می‌مانند. کلیه کامنت‌های خصوصی این وبلاگ عمومی می‌شوند، پس دوست عزیز از ابتدا هر آنچه می‌خواهی را عمومی بیان دار. ارتباطات این وبلاگ با بقیه تنها از طریق لینک دونی انجام میشه و هیچ نوع درخواست دوستی تایید نمیشه! هر گونه کپی برداری و دخل و تصرف و انتشار این خاطرات در هر قالبی از جمله: وبلاگ، مجله، کتاب، فیلمنامه و ... شرعاً اشکال دارد.
امکانات وب



بازدید امروز: 166
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 179279