دختـری دَر راه آفتـاب | ||
با خواهرم که حرف می زنم دلم می خواهد بهش چیزی را بگویم. بگویم که دلم چه می خواهد و به چه می اندیشم و خواسته ام از خدا چیست نه تنها به خواهر، دلم می خواهد به کسی بگویم. یعنی برای یه کسی حرف بزنم از زیبایی آنچه در ذهنم هست زبانم نگشت... اینجا هم قلم نمی گردد که بنویسم و از خواسته هایم حرف بزنم از آروزهایم، از رویاهایم، از آنچه در ذهنم هست... اما هست. یک آرزوی بزرگ دارم، که همه ی بخش های زندگی ام را تحت شعاع خود قرار داده و خدا همچنان صبرش زیاد است و طاقت من کم... [ چهارشنبه 93/2/17 ] [ 10:27 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |