دختـری دَر راه آفتـاب | ||
نوزاد هر چیزی را که می خواهد بهتر درک کند، سریع به دهان می برد.
بسیار که تحت تاثیر قرار می گیریم، می بوسیم. گاهی یک عکس را، گاهی شیشه ی تلویزیون را، حتی دست خودمان را... گاهی حتی از دور نیز بوسه ای هدیه می کنیم به شخص منظور...
بوسیدن، جوشش و غلیان احساس است.
در و دیوار و پنجره های مشبک اماکن مذهبی را نیز می بوسیم. مِهرُ غلیان عاطفه است به لازِمُ التعظیمی که دعوت شده اش هستیم... دستمان به خودش و حتی به سنگ مزارش نمی رسد...
در و پنجره و دیوار چوبی را می بوسیم! چرا؟ (صد البته که برای حقیقت موجود در پس این در و دیوار می بوسیم. صد البته که به قصد پرستش نمی بوسیم)
مدتی پیش می بوسیدم، اعتقاد داشتم دست و لب خوبانی که دعوت شده ی امام اند به این درب خورده... لمس می کردم و دست بر صورت می کشیدم، مدتی ست لمس می کنم و دست بر سینه می کشم. کمتر می بوسم، نه به عمد، بی اختیار...
اما می بینم عده ای را که بدون فلسفه می بوسند! یعنی حتی غلیان احساس هم نیست! عادت است و بس!
شاید به قصد احترام می بوسند شاید!...
بارالها معرفت نصیبمان کن
پ ن: تنها پنجره ی ضریح منظورم نیست. بلکه حتی درب ورود را... [ یکشنبه 92/8/26 ] [ 1:21 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |