دختـری دَر راه آفتـاب | ||
از اولین های ایرانشهر اگر بخواهم بنویسم، باید صحنه ی وداع با مادر را شرح دهم و یادگاری هایی که بهمان داد. و دلداری های برادر و بی تابی هایمان از سفر به سراوان و دیدار عمه! از کتابخانه ی برادر و حلقه ی دختر عموها به دورمان، از ابراز شادی و خرسندی های دختر عمه هایمان از احوالپرسی پسر عمو! از شستن لیوان آب! از مانتویی که زن عمو شست... از پارک سراوان و انگشت اشاره ی خواهر و از سوپری! از اولین شب سراوان و زمان خواب از منزل خواهر و بابا و دیدار نامادری! از آغوش پدر! از گَنوک! از پرین! یانگوم! بیل کلینتون! (لینک) اما دل و دماغ نوشتن ندارم شما انتخاب کنید کدوم را بنویسم؟ تا من بنویسم [ یکشنبه 92/8/19 ] [ 2:11 عصر ] [ ف الف ]
[ ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |