سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختـری دَر راه آفتـاب
 
قالب وبلاگ

دو برادر با هم مشغول بازی اند. 5 ساله و 6 ساله. آرام و شاد و دوستانه 

برادر کوچکتر درست ننشسته و با اشاره ی آرام دست برادر بزرگتر زمین می خورد

عدم نشستن صحیح اش، موجب شد پای راستش، به درد آید و ...

گریه می کند و عذرخواهی برادر بزرگتر را نمی پذیرد

 

پدر دلداری اش می دهد، آرام نمی گیرد

پدر گفت:

می خواهی من برادر را تنبیه کنم؟ بزنم رو پاش؟ اینطوری آروم میشی؟ 

گفت: نه!

پدر ادامه داد: می خواهی برم پاش را بشکنم؟

پسر آرام گرفت و گفت: بله... 

 

دارم این کلیپ را می بینم و به اهل بیت امام فکر می کنم 

سکینه به که شکایت برد؟ رقیه در آغوش که آرام گیرد؟ 

و همچنان حرف دارم برای گفتن... 

روزهایی که سیلی سیلی بر صورتمان نواخته شد

پدر و مأمن گاهی برای شکایت بردن و آرام گرفتن نداشتم... 

تنها... آموختم اشک نریزم و چنان محکم و استوار بایستم تا بدانند سیلی هایشان مرا از پا در نخواهد آورد


[ یکشنبه 92/8/19 ] [ 12:45 عصر ] [ ف الف ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

و فقط خاطره‌هاست، که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جای می‌مانند. کلیه کامنت‌های خصوصی این وبلاگ عمومی می‌شوند، پس دوست عزیز از ابتدا هر آنچه می‌خواهی را عمومی بیان دار. ارتباطات این وبلاگ با بقیه تنها از طریق لینک دونی انجام میشه و هیچ نوع درخواست دوستی تایید نمیشه! هر گونه کپی برداری و دخل و تصرف و انتشار این خاطرات در هر قالبی از جمله: وبلاگ، مجله، کتاب، فیلمنامه و ... شرعاً اشکال دارد.
امکانات وب



بازدید امروز: 88
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 179466