دختـری دَر راه آفتـاب | ||
بعضی تقارن ها جالب اند... نه؟ شخصیت خیلی جدی در دانشگاه دارم ایمیل هایی که به دانشجو ها و اساتید می زنم کاملاً جدی و به سبک نامه های اداری ست. ارتباطم در دانشگاه با سایر دانشجوها تنها به سلامی و احوالپرسی ختم میشه... پنج شنبه یکی از دانشجوها بهم گفت: چی شده؟ چرا امروز این قدر تو خودت هستی؟ لبخندی زدم و هیچی نگفتم بهم گفت: خیلی درون گرا نباش، گاهی لازمه برون گرا باشیم گاهی نیاز هست حرف بزنیم و آروم بگیریم باز هم لبخندی زدم و تشکر کردم و سکوت اومدم خونه دیدم یه فایل پاورپوینت برام ایمیل کرده بدون هیچ مقدمه ای... یه فایل پاورپوینت معمولی جملاتی معمولی و شاید تکراری اما خوندن و دیدن فایلش خیلی خوب بود... خیلی خوب. یادآوری اون جملات چقدر شیرین بود چقدر آرومم می کرد... و حالا خوندن این پست... (لینک) پ ن: گاهی لازم نیست خدا چونه ات رو بگیره و صورتت رو بچرخونه به طرف خودش، بعد باهات حرف بزنه و بگه: ف الف، این منم. خدا هستم که دارم با توی بی مقدار حرف می زنم... خدا همین طوری با منِ کمترین حرف می زنه و به من آرامش می بخشه سپاس خدا، تو را دوست دارم... دانلود فایل پاورپوینت، مهربانی نکن! (لینک) جمعه - عطر زندگی شماره ی 912 یی بر صفحه ی کالر آی دی تلفن نقش بسته و دستگاه تلفن بی وقفه زنگ می خوره... و صدایی از آن سوی خط میگه: خانم الف، مدتی ست جلسات را نمی آیید، مجلس ما رونق ندارد! تشریف بیاورید... خوشحالم... شعور چیز قشنگی ست. این تماس یعنی شعور، یعنی محبت، یعنی اهمیت... دیروز بعد از چند جلسه غیبت دوباره با تماس استاد، به جلسات هفتگیشون رفتیم. این بار توی کتابخونه ی استاد نشستیم... دور تا دور اتاق کتاب های استاد و پایان نامه های دانشجوهایش، کامپیوتر و میز مطالعه اش و سمتی دیگر تا خود سقف جهیزیه ی دخترش :) این یعنی زندگی، توی اتاق مطالعه و کار استاد بوی زندگی می آمد. از قضا هنگام ورود به منزل، عروس استاد را نوزاد به بغل دیدیم. نوزادی چند روزه... این نیز یعنی جریان زندگی... استاد گرامی، زندگی شاد در کنار جمیع اعضاء خانواده را برایتان آرزو دارم. [ شنبه 92/8/11 ] [ 1:30 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |