دختـری دَر راه آفتـاب | ||
وبلاگ نوشتن را برای این دوست دارم که انگار مخاطب دارم حتی وقتی نظرات بسته اند حتی وقتی خواننده ندارم حتی وقتی آمار بازدیدم هیچ تکانی نمی خوره همین که دکمه ی ارسال را می زنم انگار حرف هام برسند به گوش کسی... کمی آروم می شم تنها چیزی که از وبلاگ نوشتن دوست ندارم انتخاب عنوان است
چرا آدم های عصبانی به همدیگه حرف های زشت می زنند؟ چه حسی دارند وقتی دارند اون حرف ها را می زنند؟ من خیلی به ندرت تو زندگیم این الفاظ را به زبان جاری کردم و اصلا نمی دونم چه مزه ای داره گفتن این حرف ها فقط خودم امشب دوست داشتم به زمین و زمان بدو بیراه بگم مثلا بگم برو ببینم بابا! دلت خوشه! ولی خب، می دونستم، می دونستم که این حرف ها بدند! نباید گفت! اگر بگی مخاطبت درک نمی کنه تو ناراحتی! درک نمی کنه الان عصبی هستی! و تازه خودش یه باری میشه اضاف بر دیگر بارهای روی دوشت
دوست دارم وقتی عصبی ام بیام اینجا بد و بیراه های توی دلم را بنویسم و آروم بشم دوست دارم وقتی ناراحتم بیام اینجا ناراحتی ها گلایه هام را بنویسم و برم خب ظرفیت وبلاگم از همه ی آدم ها بیشتره مثل قبر می مونه، همه چیز را تو خودش جا میده، همه چیز... [ شنبه 92/7/20 ] [ 10:10 عصر ] [ ف الف ]
[ ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |