دختـری دَر راه آفتـاب | ||
دوست ندارم برم امتحان بدم دلم از 500 هزار تومن شهریه ای که پرداخت کردم می سوزه دلم برای تمام کرایه راه هایی که دادم، رفتم و آومدم می سوزه دلم می سوزه که توی تابستون با این هوای گرم سه ساعت رفت و سه ساعت برگشت، این راه دور را کوبیدم رفتم و اومدم دلم برای تمام هشت ساعت هایی که سر کلاس نشستم و وقت عزیزم را هدر دادم می سوزه دلم می سوزه که از خواب نازم زدم، 4 صبح، هوا تاریک، با ترس و لرز این مسیر را رفتم میسوزم دلم می سوزه که تمام سحر های ماه رمضونم خراب شد و نتونستم دلچسب یک سوره را بخونم دلم برای تمام افطارهای ماه رمضونم میسوزه که از فرط خستگی و سر درد عیناً یک کلاغ نوک زدم رو سجاده و رفتم تو رختخواب دلم می سوزه که تمام این هشت ساعت ها به خاطر یک نمره مجبور بودم اراجیف استاد و ایضاً بعضی از دانشجوها را سر کلاس گوش کنم و تو دلم حرص بخورم و حرف نزنم
یعنی استاد به من نمره میده؟ یعنی واقعاً من الان مصداق زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد میشم؟ یعنی ممکنه من این ترم بیوفتم؟ خدایا امیدوارم به حداقلی ترین نمره ی قبولی هم که شده از دست این استاد خلاص بشم حالم از دانشگاه به هم می خوره! یه روز تمام رویاهای من خلاصه می شد تو دانشگاه و الان حالم از دانشگاه به هم می خوره امتحانم و بدم برگردم یه چیزهایی را اینجا می نویسم که خناق نگیرم! نزدیک به 400 صفحه جزوه را یک شبه باید خوند! جزوه ای که سراسر اراجیف هست! [ سه شنبه 92/6/19 ] [ 12:0 عصر ] [ ف الف ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |