• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : در هم برهم هاي ذهنم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + موسي 
    زندگي پر از کم و کاستي است به نظرم دنبال مدينه فاضله اي هستي که همه چيز آنطور که شما مي خواهيد فراهم باشد که چنين چيزي غير مکن است پارادکسهاي متفاوتي در پستهاي شما مي بينم که با آنچه از خود بروز مي دهيد متفاوت است انسان وقتي به نعمتهاي خداوند ميرسد که نعمتهاي کوچکترش را شکر گويد و البته در پستهاتون زياد اثراتي نمايان است که مي خواهيد بگوييد شاکريد اما با توجه به غر زدنهاتون و نامبردن عيب و ايرادهاي دور و برتون بهيچ وجه شما شاکر نيستيد شاکر کسيست که اگر فضله کلاغي از آسمان بر سرش افتاد بگويد خدا را شکر که گاوها پرواز نمي کنند.

    پاسخ

    موسي؟! خواننده اي به اين نام نداشتم تا به حال، حوصله به خرج داديد و خونديد و وقت گذاشتيد براي کامنت. متشکرم... گرامي، من سراپا ايرادم... اگر جايي از سپاسگذاري و شکر نوشته ام، تمرين هايم بوده اند. تمرين شکر گذاري کرده ام! البته کم است، بايد اين تمرين ها بيشتر باشند تا بشوند عادت و فراموشم نشود که هر لحظه شکر کنم. و اگر از شعوري که خدايم داده بهره ببرم بايد اين شکر را از سر شعور و معرفت انجام دهم، و نه عادت و نهايتاً رعايت ادب... / آنچه اينجا نوشته مي شود براي کاستن فشار روحي ست و نه اثبات و شناساندن خودم به ديگران. نيازي ندارم که در وبلاگ خود را شکرگذار معرفي مي کنم. پارادوکس ها نيز دقيقا نتيجه مي شوند از پارادوکس هاي زندگي ام... / به اعتقاد من شکر گذار واقعي آن است که همواره براي خوب و بد، کم و زياد خدا را شکر بگويد و نه وقتي به مصيبتي گرفتار مي شود شکر بگويد که مصيبت عظيم تر نبوده... شاهد بودم کسي فلجي را ديد، خدا را شکر گفت که پا دارد، بله آن موقع هم بايد شکر گفت، وليکن آيا تا قبل از ديدن اين فلج نيز خدا را براي پاهايمان شکر مي گويم؟ پس به اعتقاد من شکرگذار واقعي آني نيست که شما فرموديد...