مرور هميشه طعم خوبي داره ؛ چون اگه خاطره مذکور زيباتر از حال فعليتون باشه لبخند رو به لباتون مياره و اگه بدتر از حال فعليتون باشه شکر خدا رو بخاطر تموم شدن اون روزهاي سخت بدنبال داره. بستگي داره چطور به اين مقوله نگاه کنيد.

قبلا هم خدمتتون عرض کرده بودم که اشتراک درد دل ها از انباشت اونها توي سينه کم مي کنه و همين يه حالت و حس خوبي رو دست ميده.

بنويسين ، بدون سانسور هم بنويسين اما خيلي روي رعايت انصاف دقت نکنين سعي کنين اوني رو بنويسين که دلتون مي خواد ؛ چون اينطوري راحتتر مي نويسين و به اون هدفتون که آرامش بيشتر و بهتر هست زودتر مي رسين.

واقعيتش من کارشناسيم روانشناسي هست از سال 85 لغايت 88 هم در يکي از مراکز مشاوره يه رفت و آمدهايي مي کردم ، منتها به جهت اينکه نياز من به مسايل مالي بيشتر شد و اونجا هم حقوق درخوري نمي داد بناچار کوله بارمون رو به بخش پژوهش منتقل کرديم و تاکنون هم از اون سال به بعد به بحثاي پژوهشي مشغولم البته جسته و گريخته و از طريق خط ايرانسلي که روي بورد چند تا دانشکده هست خدمت عزيزاني که پيامک ميدن و همينطور توي همين وبلاگ و سايت بنده تشريف ميارن نيمچه حرفايي در خصوص مشکلشون ارائه ميدم.

اگه هم شما فکر مي کنين نکات بنده به کارتون مياد خوشحال ميشم که بتونم کمکي بکنم.

ضمنا کلينيک و مشاوره هم خيلي سودمند نيست اين يه تجربه شخصي بنده هست چون معمولا راهکار ارائه نميدن و به سردرگمي ها اضافه مي کنند.

اما در مورد بي تدبيري عرض مي کنم که اينکه من فقط تحمل کنم و فقط به نصيحت بسنده کنم و در مقابل مکر ساکت بنشينم اين از رفتار يک مسلمان به دوره . در حديث داريم که مومن فردي زرنگ و باهوشه که در زبان خودماني گفته ميشه طرف شطرنج باز خوبيه اينه که ميسازه همه چيزو نه دست روي دست گذاشتن البته منظورم دعوا نيست يا هرکاري که از روي تدبير نباشه. در مورد دايي هاي بزرگوارتون هم همينه ؛ اينکه با چند تا حرف سنگين بذارن و برن و بگن به من چه (عذر مي خوام) يعني من آدم ساده لوحيم و آماده پذيرش هر بيگاري و توسري خوردني در رابطه با خواهرمون هستم.

عرض ادب مجدد

در مورد نظرات سايت و همچنين وبلاگ بنده در حقيقت يکي دو سالي هست که تاييد نميشن چون اولا اکثرشون خصوصي هستند و من متعهد به تاييد نکردنشون هستم و دوم هم باعث يه سري سوءاستفاده هايي شده بود که ترجيح دادم نظرات رو تاييد نکنم تا سري که درد نمي کنه رو دستمال نبندم.

ذيمقراتيه معادل عربي همون دموکراسي هست و ذيمقراتيس هم که اين کلمه از ايشون گرفته شده يکي از هم دوره هاي سقراط هست که کتابي در باب مناظره سه نفره سقراط ، ايشون و شخصيت ديگري به نام گرگياس موجوده که من اونجا با نظرات ايشون آشنا شدم و احساس کردم شخصيت نهفته اي دارند و مقداري به ايشون نزديک شدم .

در مورد با دقت خوندن بايد عرض کنم که خوب تخصص هاي من در باب مطالعه هست ؛ بلحاظ تحصيلات من در حوزه يک طلبه وظيفه داره به خوبي در کتب مختلف حديثي مطالعه کنه و درعين حال تفاوت واو و فاء رو بدونه و اونها رو در مفهوم کلام اهل بيت مد نظر قرار بده . و بلحاظ تحصيلات من در دانشگاه يک مردم نگار وظيفه داره در تعاملات اجتماعي و روابط في مابين اونها نعل بالنعل مطالعه کنه و انديشه ها و رفتارشون رو حدس بزنه تا پيام ها ، پارازيت ها و کانال ها رو تشخيص بده و نتيجه گيري کنه . اوه اوه خيلي از خودم تعريف کردم شما جدي نگيرين.

خوبه پس زندگي لحظات شيريني هم داشته ؛ و اين دنياي ماست که پره از لحظات شيرين و تلخ .

البته من اصرار مادر شما رو براي موندن کنار پدرتون مي فهمم اما دليل بي تدبيري مادر و دايي هاتون رو نمي فهمم يا شايدم بوده و من نمي دونم.

در مورد نظرتون راجع به متني که نوشتم بله حق با شماست بايد نوشت و بخاطر همينم نوشتمشون هرچند همونطور که عرض کردم مخاطب اين نوع متنها کمه .

دوستتون هم درست ميگه ما شيعه نيستيم خيلي بخوايم خودمون رو تحويل بگيريم محب ائمه هستيم نه شيعه اونها عليهم الصلاه و السلام

دراين باره حديثي هم از امام رضا عليه السلام وارد شده