مي دوني عزيزم، بعضي وقايع اونقدر تلخه که گذشت زمان از تيزي خاطراتش کم نمي کنه.
از اين خاطره هاي کشنده تو زندگي منم کم نيست. نبين مي خندم و همه چيو به باد تمسخر ميگيرم. ياد گرفتم که اينجوري خودم و اطرافيان راحت تر تحمل و گذر خواهيم کرد.
انشاءالله ديگه نباشه تو زندگيت روزهايي که بابت نوشتن از خاطراتش به مرگ و هق هق برسي.
سلام
خاطراتت خيلي قشنگه آدم کشيده ميشه تا تهش بره
دوتا پستت خوندم خدا الهي از اين به بعدتو پر از خوشي کنه
به من سر بزن با پست ضربه ريا و نفاق به يه نسل سومي دست خالي بروزم
انشالله خدا اجر سختيهاي مامانتو مضاعف کنه
پشت برزخ کلماتت نسيمي از بهشت ولايت مي وزيد من که حسش کردم!
شايد التماس دعا گفتنم اذيتت کنه اما خدا نزد دلهاي شکسته است به مامانت بگو براي مي نوش دعا کنه...
يا حق
شايد شعرش تکراري باشه ولي تکرار هميشه دلزدگي نمياره هستي پر از تکرار ذکر لااله الا الله است و همه کائنات صب تا شب سبوح قدوس ميگن و گوشي هم که شنيده اگز يک ميليارد بار ديگه بشنوه خسته نميشه چون اصالت داره! منم ميخام بهت بگم:
هرکه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش ميدهند
واسه خيليا اين بيتو خوندم وباز براي تو از صميم دل ميخونم
حالا برام عزيزتري ف جونم! چون من دوست دارم با مقرباي خدا بيشتر بپرم دست منم بگير... ف عزيز!