خاطرات خيلي دردناکي بود

اميدوارم زندگيت از اين به بعد سرشار از خوشي باشه

ببخشيد اما مشکلات روحي رواني داشتند ايشون؟

مامان

اونجايي که توي بغل مامانت بودي و همه داداشا و خواهرا داشتيد گريه ميکرديد..... منم گريه کردم.

سلام.حالت خوبه؟چطوري عزيزم؟

امان از اين جور خانواده ها همه انسانهاي با ايمان را نفهم و غير آدم قلم داد ميکنند اما خودشون کارهايي انجام ميدهند که هيچ ادمي نميکنه دريغ از يک جو انصاف

سلام...واي دلمو بدرد اورد...من درست برعکس عمه هاي بسيارعزيزودوست داشتني داشتم هنوزباکلمه عمه عشق ميکنم لذت ميبرم ازاينکه دردنياي واقعي تونستم عمه ي بسيارخوبي براي دوتا پسراي برادرم باشم .من باپسراي برادرم احساس جواني ميکنم. اونا ازرگ وخون من هستند لعنت برقوم الظالمين.واقعا متاسفم که کلمه عمه اذيتت کرد.منو عزيزم ببخش توميتوني منو خاله صداکن .خيلي ازبچه ها منو دوست دارنداماازکلمه عمه خوششون نمياد باميد موفقيت تو

خدا را شکر که مالاريا نبوده چون بيماريه خطرناکيه

آغوش مادر امنيتي دارد مثل حرمهاي خداوند

انشاءالله حرم گرم آغوش مادرت برقرار

و حرمي ديگر در آغوش هر زن، در حال احداث

سلام.. خوبي خواهري جونم؟... عيدت مبارک... انشاء الله روزگار خودتو و خونوادت به خصوص مادرت هميشه خوش باشه

سلام، مرسي که بودي و هستي

اينجا کمي حالم بهتر شد وقتي خوندم مامانت برگشته

سلام و درود بر شما
ممنونم که سر زديد
خدا حفظتون کنه
مطالب خيلي جذابي داريد
قلمتون هم قشنگه
خدا حفظتون کنه