• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : روزه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام بر شما

    طاعات و عبادات شما قبول

    سلام بر خواهر خوبم که مشکلات دربرابرش زانو زد

    پاسخ

    سلام برادر خاني. عبادات شما نيز قبول. درود بر شما
    سلام الف جان ميبخشي بسيار دير اومدم قسمتيش به خاطر مشغله وبخشيش هم تنبلي بود خاطرات جالبي بود
    پاسخ

    سلام خواهرم. خواهش مي کنم
    سلام خانومي
    اگه دوست داشتيد افتخار بديد دوستان مجازي هم باشيم !
    پاسخ

    سلام خواهرم. هستيم بانو... دوستيم :)
    سلام
    باز هم خدا را شکر که گاهي در آن سالها ذره اي از آرامش را ديده ايد
    امان از گرسنگي و تشنگي و عبادتها و فعاليتهايي که پوچ و بيهوده است و بدا به حال صاحبش. إن شاء الله عاقبت امر همه ما ختم به خير شود.
    پاسخ

    عليکم سلام. بله خدا را شکر. انشاءالله
    + سيمرغ 
    گاهي حسوديم ميشه بهت، يعني غبطه ميخورم که با چه صبر و استقامتي در راهي که بهش ايمان داشتي موندي. خدا انشاءالله مابقي عمرت رو به تو اجر اين استقامت رو عطا کنه خواهر قشنگم
    پاسخ

    سلام خواهر سيمرغ مهربان. ممنونم. اما خواهر من يه جاهايي جا زدم... به راحتي که رسيدم، جا زدم :(
    سلام خواهرگلم ممنون که مثل هميشه منو قابل اعتماد دونستي و بهم رمز دادي
    انشاالله هميشه موفق باشي
    پاسخ

    سلام خواهرم. خواهش مي کنم مهربان بانوي با معرفت. همچنين شما
    + سعاد 
    راستي اون شيريني هم که شما گفتي"سيوه اي"
    ما در طول ماه رمضان درست ميکنيم البته اسمش رو نميدونستم و خودمون بهش ميگيم رشته پاکستاني.البته براي تنوع بهش شکل ميدم و با پسته و بادام و شير عسل تزيين ميکنم
    پاسخ

    سيوه اي به نظرم اسمي هست که خود پاکستاني ها بهش مي گند. شما بعد از دم گذاشتن بهش شکل مي ديد؟ يا اينکه اون رشته را در کره سرخ مي کنيد و بعد بهش شکل مي ديد؟ آخه من يه بار فرم و طعم داده اش را خوردم دوست نداشتم رشته را توي کره سرخ کرده بودند و بعد بقيه مراحل...
    + عمه 
    سلام...حالت خوبه .عزيزم متوجه مشغله ي کاري توهستم وازبابت من هيچ قضاوتي رامتصورنباش مثل بقيه برادرزاده هام وحتي بيشترهم دوستت دارم.من دلببندم سخت دل ميکنم..مادرم بيمارستان بستريه التماس دعا
    پاسخ

    سلام عمه ي عزيزم. خيلي از محبتتون ممنونم. اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيض... اميدوارم به زودي و به سلامت به جمعتون بازگردند. به يادتونم
    + سعاد 
    الهي
    چقدر با سختي روزه هاتون و باز ميکرديد.
    خدا قبول کنه انشالله.فکر کنم در مورد شبهاي قدر هم مي نونيسي نه؟آخه عادت دارم که نوشته هاتو با جزئيات بخونم و از اين يکي ساده خلاصه وار گذشتي.راستي چرا پدرتون براتون لباس عيد نميخريد؟يعني براي همه ميخريد و براي شما نميخريد .با اون جايگاهي که پدرتون داشت به چشمشون بد نمي اومد؟
    حال و هواي عيدو خوب ميفهمم چون طرفاي ما هم عيد اصلي و پر زرق و برقي که گرفته ميشد همين عيد فطر بود.با همين توصيفاتي که شما گفتي.جداي از تنگ نظري و چشم و همچشمي و کينه و.......

    پاسخ

    فقط يکي از شبهاي قدر را سعي مي کنم بنويسم. قصه ي شبهاي قدر دردناکه... اين پست را نمي شد با جزئيات نوشت. تا همين اندازه هم خيلي سخت بود. لباس هاي دختران بلوچ گلدوزي مخصوصي داره که قيمت بالايي داره. مثلاً الان کمترين قيمت اين گلدوزي ها بايد حدود 50 هزار تومن باشه. خب اون زمان هم قيمت قابل توجهي را براي خودش داشت. مدينه گلدوزي لباسش را خودش انجام مي داد و براي دخترش هم خودش مي دوخت. کسي اما براي ما گلدوزي انجام نمي داد، طبيعي بود که وقتي بابا براي مدينه و دخترهاش از بازار گلدوزي آماده تهيه نمي کرد و يا به گلدوز سفارش دوخت نمي داد، براي ما هم اين کار را انجام نده. مدينه کسي بود که از بچگي اين گلدوزي ها را انجام داده بود و بلد بود و دستش تو گلدوزي تند. ما اما تازه به جمعشون وارد شده بوديم و بلد نبوديم. بايد در ضمني که ياد مي گرفتيم هر چند کند اما خودمون هم تمام اون گلدوزي را انجام بديم. گلدوزي لباس ما با اون سرعتي که داشتيم و وقتي که براي گلدوزي در اختيارمون بود حدود يک سال را طول مي کشيد و زودتر تمام نمي شد. بعد از اينکه گلدوزي ها آماده مي شد، بايد پارچه اي باشه تا اين گلدوزي ها بهش وصل بشه؟ در اون مدتي که اونجا بوديم ما نديديدم که بابا براي مدينه و دخترش پارچه بخره، خواهر مدينه هم به خودش هم به دخترش پارچه براي دوخت لباس را بهشون هديه مي داد و دليلي براي هديه دادن پارچه به ما نمي ديد. جلوتر در اين رابطه بيشتر مي گم
    سلام اين خانم با اين همه ادعا نماز نميخوند؟واقعانکه بعد شما رو انقدر اذيت ميکرد
    دو تا سوالهاي منو جواب دادي چرا براي شما لباس نو نميخريدند ؟
    تو روز شادي هم کار؟عجب روزگاري داشتي ها خدا عجب صبري بهت داده
    تو کل پستت که خيلي عصباني شدم اين رسمشون برام جالب بود ديد و بازديد بدون هيچ گله و شکايتي
    پاسخ

    سلام. بله همينطوره :( سئوال هاتون چي بودند که الان جواب گرفتيد؟ بخشي از جواب سئوال لباس را در پاسخ به کامنت سعاد گفتم. بيشترش را در پست هاي بعدي مي گم. کار کردن تو روز عيد و غير عيد برام سخت و مهم نبود. اتفاقا بايد خدا را شکر کنم که حداقل کار مي کردم وگرنه رکود و سکون خوب نيست. آري روزهاي عجيب و سختي بودند و قطعا لطف خدا شامل حالمون شده بود در اون زمان و بعد از اون... شرمنده خواهر اذيت شديد. اوهوم رسومي که ريشه در اخلاقيات داشت در بينشون زياد بود و اکثراً خوب... اي کاش ما هم همينطور بوديم
    + طهورا- همنفس طلبه 

    خيلي وقتها به يادت هستم هيچ وقت بهت نگفتم اما هستم آخرين بارش همين امروز صبح بود وقتي صبورا را مي بردم مدرسه . وقتي مي روم حرم امام رضا ميان گريه ها به يادت هستم خيلي . وقتهايي که مي آيم حرم حضرت معصومه و روبروي ضريح عمه مي ايستم به رسم ادب به يادت هستم . نامت را نمي دانم به عمه مي گويم مراقبت باشد مراقب ف الف . همين چند روز پيش که رفته بوديم براي مراسم امام جواد ميان هق هق گريه هايم حواسم بهت بود و همين ديشب که رفته بوديم براي مراسم امام کاظم . اين روزها هواي تهران باراني است حديث داريم که دعا زير باران مستجاب مي شود و من دو روز پيش وقتي زير باران بودم يادت بودم.
    پاسخ

    خيـــــــــــلي سپاس خواهرم. خيلي خيلي ممنونم ازت. ممنونم از مهرباني و لطفت... عاقبت بخير باشي
    + طهورا-همنفس طلبه 

    خب الحمدلله من ديگه کلا رسما قاطي کردم الان رمز چيه دقيقا عايا؟
    پاسخ

    تو پست بالايي که توضيح دادم بانو