• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : 17 شهريور 1373
  • نظرات : 0 خصوصي ، 21 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام و ادب. امکانش هست اين پستتون را بخونم؟
    البته اگر صلاح ميدونيد.
    بنده گاهي به ولاگ شما ميومدم اما تا حالا هيچ رمزي درخواست نکرده بودم.
    با تشکر
    پاسخ

    عليکم سلام، چرا خاموش مي خونيد؟ اگر چه خواندني نيستند، اما رمز ارسال شد. بخش درباره ي وبلاگ را نيز مطالعه بفرماييد.
    + کزت سابق 
    به هيچ طريقي نميتوان بخشيد
    پاسخ

    :(
    + سعاد 
    بلاخره شما هرچقدر هم خلاصه گويي کنيد اصل اتفاق تلخ بود و
    بلاخره تمام خواننده هاي وب يا مادر هستن و يا مادر دارن و يا اصلا" احساس دارن و حتي نگفته هاي شما رو هم ميتونن توي اون اتفاق تلخ درک کنند.ظلمي اشکار احتياج به زجر فروشي نداره.خودش بيداد ميکنه
    پاسخ

    :((
    عزيزم من مرتب بهت سر ميزنم .تو همه پستهات نظر گذاشتم ولي چند باري نظراتم رو پيدا نکردم راستش:(مسافرت چي خانمي؟فکر ميکنم منو باثرياي ديگه اي اشتباه گرفتي؟من مامان امير حسينم اگر يادت باشه.:*
    پاسخ

    اشتباه نگرفتم گلم، منظورم ني ني تو راهيت بود :) ايشالا به سلامت بياد. خواهرم هم به شما زياد فکر مي کنه و دوستتون داره... خواهر خوبم من هر چه نظر ثبت شده داشته باشم را تاييد مي کنم. حتي خصوصي ها را... اگر نظرت را نديدي، حتماً ثبت نشده... امان از اينترنت...
    عزيزم ...وقتي ميگي نوشتن ازارت ميده و خلاصه کردي ميفهممت .خودمم يه تيکه از خاطراتم موندبدترين و سخت ترين قسمتش که انقدر تلخ بودن که نتونستم بنويسمشون .چون دردمن هنوز همراهمه و روزي هزار بار تو ذهنم مرور ميشه .
    خواهري تنت سلامت باشه ايشالا که اينده ات خوب باشه و روزهاي سخت تبديل بشن برات به خاطرات دور :(
    از خدا برات بهترينها رو ميخام نازنينم
    پاسخ

    سلام خواهر ثريا، خوبي خانم؟ خيلي وقت هست که اينجا نيامدي... مسافرت چطور است؟ حالش خوب است انشاء الله؟ / ممنون از لطف و مهرباني و دعاي خيرت
    + خودم 
    نميدونم چرا نوشته 15 نظر اما فقط 3 تا رو نشون ميده؟
    جريانش چيه؟

    پاسخ

    جريان کم همتي من است که فرصت نکردم مابقي نظرات را پاسخ داده و عمومي کنم. ببخش خواهر
    + خودم 
    نظر من کو خواهرجان؟
    نگو نرسيده

    پاسخ

    نظر شما همين جاست. نورافشاني مي کند خواهر :) رسيده، چرا نرسيده باشد؟
    + سعاد 
    چقدر خوب بود که با وجود اونهمه حسه غريبي عوضش يه داداش خوب کنارتون داشتيد که هواتون و داشت.راستي مامانتون چطور شد که اونجا موند و اومد خونهء پدرتون.
    خواهر خوبم بغضم اومد از وداع مادرتون.واي که چه حالي داشتيد.
    ميدونم سخته براتون نوشتن اما اميدوارم که سختيا به کلمات تبديل بشه و منتقل بشه به همين صفحهء بي جان و دلت رو سبک کنن
    پاسخ

    بله خوب بود. مادر آنجا نماند، گفتم که اين سفر و توقف کمتر از يک هفته بود و از اين يک هفته مادر تنها يک شب و به اصرار برادرم مجيد ميهمان منزل پدر شد و مابقي را خانه ي خواهرم فاطمه بود. در سفر دوم نيز تنها نصف روز منزل پدر بود، همان نصف روزي که رأي به ترک تحصيل من داده شد. //// وداع با مادر خيلي سخت تر و طولاني تر از آني بود که خوانديد. خلاصه نوشتم که زجر فروشي نکرده باشم! درک ميکني خواهر؟ ترسيدم جمله هاي مادرم را بنويسم، صحنه را توصيف کنم، از نگاه هاي مسافرها بگويم، از لحن کلام و اشک ها و دست هاي لرزان مادر بگويم، متهم شوم به زجر فروشي! ننوشتم. گذاشتم مابقي در ذهنم بماند، تا باز غم و حزن آنچه شما مي خوانيد کمتر باشد...
    + دكي جون 
    عجب روزگاريست نازنين
    پاسخ

    عجيب روزگاري ست دکتر جان
    + سيمرغ 

    صبوري اون روزهاتو تحسين مي کنم.

    باني اين ويراني را ندانم چگونه بايد بخشيد و اصلاً بايد بخشيد يا فقط فراموش کرد؟!
    از روي تاريخها مي تونم حدس بزنم که تقريباً هم سنيم. منم تو اون تاريخ که گفتي مهمان مدرسه راهنمايي بودم!

    پاسخ

    متشکرم خواهرم. من نيز نمي دانم. شايد هم شما همسن خواهر باشيد و کوچکتر از من! شايد!
    سلام والا نمي دونم چي بگم کل زندگيت پر بالا و پايينه هاي زياديه يعني ديگه نذاشتن بري مدرسه؟واقعا ظلم بزرگي به مامانت شده
    پاسخ

    عليکم سلام خواهر خوبم... بعله، بابا معتقد بود نياز نيست دختران بيش از دوره ي 5 ساله ي راهنمايي تحصيل کنند! (بماند که اکنون دخترانش دانشجو هستند. خودمان را نمي گويم، دختران مدينه ي بزرگ را عرض مي کنم) صد البته که به ماردم جفا بسيار شد
    خدا اين برادر خوب و مهربانو بهت ببخشه عزيزم
    مرور خاطرات کار خيلي خوبيه به اين وسيله واقعاً آدم مي فهمه چقد بزرگ شده و نسبت به گذشته چقدر تغيير کرده عزيزم
    پاسخ

    سلام خواهر خوبم، متشکرم، بله، خوب است... خوب... براي من که خوب بوده
    سلام :خانم اميني کي بود باعاتون چه کرده بود که ناراحتي ازش
    مامان که خانه داشت تو اصفهان تازه درست کرده بودين چرا پس نوشتين مامان خونه نداشت پس رفت اصفهان پيش کي؟
    پاسخ

    عليکم سلام، بزرگوار من به شما توصيه مي کنم: بدون فاصله و زمان به ترتيب کليه پست هاي آرشيو "آنچه بر من گذشت" را با دقت بخوانيد، پاسخ سئوال هايتان در پست هاي پيشين است
    + خودم 
    خوبي خواهري؟دلم واست تنگ شده بود
    عزيزم متاسفانه يه مدت درگير بودم نتونستم دست نوشته هاي زيبات رو بخونم حالا خيلي عقب موندم
    چقدرم پست اخري طولانيه ماشالاااا
    سراوان هم رفتي؟
    جالبه من فقط اسمش رو شنيدم چطور از اصفهان به اونجا؟
    پاسخ

    سلام خواهر خوبم، خواهش مي کنم، من هم مدتي وب هيچ کدوم از دوستان نرفتم و شرمنده ي محبت خيلي هاشون هستم. بعله دست روزگار ما را به سراوان هم کشاند. خواهر خوبم بايد بريد پست هاي طولاني و سريالي آخر را بخونيد تا متوجه شويد چرا اصفهان. زياده، نميشه که دوباره اينجا بگم :(


    سلام

    زندگي خوب خوب و بد بد نمي شود

    آميخته اي از اين دوست ،ما بايد قدر خوبي ها رو بدو نيم از بدي ها در بگيريم

    من برادري دارم که چند سال در سيستان بود اون هم بر خلاف آنچه مردم فکر مي کنند از اغلب مردم به نيکي ياد مي کند

    من فکر مي کنم اونهايي که رنگ شهري گرفته اند اغلب متاسفانه در رفتار شان با مشکلات بيشتري رو برو هستند

    استفاده کردم از نوشته هات واز داستانهاي واقعي کخ توصيفات دقيقي رو نوشته بودي

    عاقبت به خير شوي انشالله

    پاسخ

    عليکم سلام... همين طور است. متشکرم و همچنين
       1   2      >