• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : قمر بني هاشم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + طهورا-همنفس طلبه 


    ف الف مهربانم ... خيلي دلم مي خواهد که نروي که بماني ماندنت براي من قوت قلب خوبي است شايد هيچ وقت نداني اما وقتي هجمه ها به من فشار مي آورد و قلبم را در چنگال خودش فشرده مي کند تمام صحنه به صحنه ي مقاومت هايت صبوري هايت تلاش هايت به يادم مي آيد به وضوح تمامش را مي بينم انگار اين وقايع را به چشم ديده ام . گاهي سرم را به سمت آسمان آبي بلند مي کنم و باور کن که تماشايت مي کنم من حتي گاهي همان خواب دوران کودکي ات را هم در ذهنم مرور مي کنم . بيشتر همان وقت هاست که يادت مي افتم و وقتهايي که مقابل ضريح حضرت معصومه مي ايستم . من حتي برايت چهره هم تصور کرده ام . تو را به چهره مي شناسم انگار . شايد سالهاست که باهم بوده ايم و دور از هم . هر چه هست نرو بمان ..

    پاسخ

    سلام خواهر خوبم. طهوراي گرامي، ممنون از اين ابراز لطف... خلاصه کنم جواب را: هستم اينجا... خاطراتم بايد تمام شوند، هر چند هر کجا هر چه داشتم را کلاً کن فيکون کردم :)
    + عمه 
    سلام .دخترعزيزم اين فيلترينگ کجالميده؟خواب رفته؟يعني چي ؟هيچوقت توعمق وچودم درباره ي قم اين احوالات رامتصورنبودم وباورکن تودلم بخودم نهيب ميزنم که شايداشتباه ديده باشي.حتي قبل ازانقلاب هم قم چنين حالي نداشت.گواهش همکاران ماکه قم راتبعيدگاه ميدانستند..هميشه تنبل ترين فرد راقم ميفرستادن .هرکسيوميخواستن بترسونن ميگفتن بخون وگرنه بايدبري قم يا بروجن
    پاسخ

    سلام بر عمه ي خوبم. فيلتر بود عمه جان، منتها حرف من اينه که چرا اصلاً چنين موجوداتي به اسم آدم بايد کنار ما و تو مملکت اسلامي باشند اونم به اسم مسلمان شيعه... منم باورم نميشه، اگه خودم با چشم نديده بودم هرگز نه مي نوشتمش نه اگر مي خوندم باورم ميشد، ولي بود، اتفاق افتاد در قم و من خودم به چشم خودم شاهد اين صحنه بودم :( جاي بسي تاسف...
    + ع 
    سلام عليکم. يک متني نوشته بوديد درباره اينکه مي خواهيد ديگه آپ نکنيد و بريد. الان نمي بينمش. گويا حذف کرديد. اگه اين حذف به معناي انصراف بوده باشه خيلي هم خوب.
    راستي من رمز مطالبتون رو ندارم و بعضي کامنتا خيلي حس کنجکاويمو تحريک مي کنه :دي
    اما بازم با نفس خودم مبارزه مي کنم و رمز نميخوام :)
    موفق باشيد.
    پاسخ

    عليکم سلام. آرشيو شده. فکر است، هنوز به نتيجه نرسيده ام. مبارزه با نفس بسيار هم خوب است. موفق باشيد.
    + عمه 
    سلام...رمز تغييرکرده؟
    پاسخ

    نه عزيز دل، رمز همان رمز سابق است
    + طهورا-همنفس طلبه 


    سلام نمي دونم کامنت هاي من بهت مي رسه يا نه ؟

    چون چند تا کامنت داده بودم . يعني چي که مي خواي بري ؟ اونوقت کجا؟ تشريف داشتين حالا... ولي جدي چي شده براي چي مي خواي بري .؟! من اينهمه منتظرت بودم . بااينکه بيشتر وبلاگ ها رو حذف کردم و تو هم مدتي نمي نوشتي اما وبت رو داشتم همش مي گفتم برمي گرده . حالا کجا مي خواي بري ؟ هنوز برامون نگفتي چي شد ؟ کي برگشتي پيش مادرت؟ الان چکار مي کني ؟ کجايي ؟ واقعا اين انصافه که من اينقدر به يادت باشم دلتنگت باشم ولي حتي ندونم لااقل اسمت چي هست کجايي بقيه کارت به کجا کشيد؟ همين طوري بي خبر داري مي ري ؟ خيلي بي انصافي . اما يادت باشه من تا جاييکه حافظه ام ياري کنه به يادت هستم دعات مي کنم دلتنگت مي شم هر چند خودت هيچ وقت متوجه نشي .

    پاسخ

    سلام خواهر خوبم. هر چه از شما کامنت رسيده است را عمومي کرده ام خواهر جان، کامنت هايت را بايد ذيل همان پست مربوطه ببيني. نمي دانم خواهر، تنها مي دانم که بايد رفت... هر جايي جز اينجا که اکنون هستم. خيلي محبت داري خواهر جان، مهرباني ديگر، آدم مهربان همينطور رفتار مي کند که شما، و وبلاگ بي ارزش چون مني را حذف نمي کند از ليست. :( خواهري خودم هم خيلي دلم مي خواهد بنويسم، اگر بکوب مثل آن اوايل بنويسم طي چند ماه تمام ميشود وليکن درگيرم با پروژه، کارورزي، امتحان، بي کاري، گرفتاري، تهران، قم، زندگي، و... تنهام خواهر... تنها :( دعام کن بانو جان، خواهري اسمم را که ديگر مي داني! ف الف هستم بانو، ف الف... شايد هم نرفتم. يعني اين چند روز خيلي فکر کردم، خيـــــــــــلي... از هر کجا که دل بکنم از وبلاگم نمي شود، دانشگاه را آسان تر مي شود بي خيال شد، هر چند جراتش را ندارم، خواهر بفهمد اين چرنديات را نوشتم مرا مي کشد حتماً :( مي داني خواهر هيچ کجا وبلاگ خود آدم نمي شود. گاهي مي آيم آرشيو فقط براي خودم را مي خوانم و آرام مي شوم و مي روم، گاهي دو خط مي نويسم و آرامم مي کند، چرنداند اما آن لحظه براي من مسکن اند. اينجا چاه من است، قبر است، همه ي دردهاي مرا درون خود جا مي دهد... من هيچ وقت نفهميدم چرا طهورا بانو جذب اينجا شد، بعد پيگير شد و ماندگار، بعد با من دوست شد، بعد يادم مي کند و دعا... همين اندازه مي دانم که زياده لطف دارد به من. وگرنه دختري در راه آفتاب که خواندني نيست... به شما عادت کردم، و واقعا واقعا گاهي يادت مي کنم. بيش از گاهي... چند روز پيش با خواهر از شما حرف زدم، ذکر ويژگي هاي خوب اخلاقيتان بود... خواهر جان مي داني گاهي که يک اتفاق خوب در زندگي ام رخ مي دهد ولو کوچک به وضوح درک مي کنم که کسي مرا دعا کرده و دعايش مستجاب گشته... ممکن است نيابم دعا کننده را، وليکن درک مي کنم لطف او و پروردگارش را... همچنان فقير دعاي خيرم
    + عمه 
    سلام.زيارت قبول
    پاسخ

    سلام عمه ي عزيزم. جايي نرفتم عمه جان... همين جا هستم. بي لياقت تر از اين حرف ها هستم که دعوتم کنند :(
    سلام من هميشه به اين اعتقاد داشتم که ضربه اي که بعضي از مثلا شيعه ها به شيعه ميزنند هيچ دشمن شيعه اي نمي تونه اينجوري ضربه بزنه راستي سايد اصلي عکس فيلتره
    پاسخ

    سلام. صد البته که تصوير اصلي فيلتر هست. براي همين من دوباره اون رو آپلود کردم. مقصودم اين هست که اين افراد با اين اعتقادات دارند با ما زندگي مي کنند، شايد همسايه ي ديوار به ديوار حتي... و به اسم شيعه! باور کن توي تمام فرم هايي که تو عمرش پر کرده، جلوي مذهب را نوشته: شيعه! اين چنين افرادي شيعه اند؟ از اين دست آدما بي اندازه ديدم


    سلام خواهرگلم ..خسته نباشي..ممنون بابت دادن رمز...

    خدا به دادمان برسد با اين به اصطلاح شيعه بودنمان.......به کجاچنين شتابااااااان.....

    ديدن عکس اعصابمو کلا بهم ريخت .......الله اکبـــــــــــــــــــر

    پاسخ

    سلام خواهرم. خواهش مي کنم. اعصاب من را هم...
    + طهورا-همنفس طلبه 

    هو العزيز باسلام

    چي شد ؟ اين عکس کجا بود ؟ تو وبلاگ کسي بود؟ مقدوره براتون اسم وبلاگ رو برام بگذاريد ؟

    پاسخ

    سلام خواهرم. توي يک وبلاگ بود. رسيدن به وبلاگش با توجه به اطلاعاتي که توي پست دادم سخت نيست. اصلاً حاضر نيستم يک بار ديگه سرچ بزنم و وارد وبلاگ اين ملعون بشم.
    + سعاد 
    از ماست که بر ماست
    پاسخ

    بله
    + سيمرغ 

    واقعاً متأسفم.. کاش ملت رومي روم يا زنگي زنگ...
    پاسخ

    منم متاسفم