بگو به او که رفته است بهار را بياوردبراي قلب سرد من شرار را بياوردنفس نفس تمام شد يخ وجود خسته امبگو براي لحظه ها قرار را بياوردچه سخت زرد مي شوم! خدا چه پر خزان شدمبگو دلم گرفته است، سه تار را بياورددلم ز نيمه هم گذشت، خداي من ولي شکستبراي اسب حادثه سوار را بياورددوباره مي رود و من، نشسته ام ميان غمبگو براي بحر غم کنار را بياوردسلام
التماس دعا.خداحافظ