• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : نماز، طريق شکرگذاري خدا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + روشنك 

    يه چيزي بگم؟

    شما الان هم تحصيل کرده اي هم با مامان زندگي ميکني. مطمئن نيستم ولي اينجوري حس ميکنم. خيلي دلم ميخواد بدونم چطور شد که از اون شرايط سخت تونستي به اينجا برسي؟

    نبايد زياد سني داشته باشي حتي فکر کنم از من سنت خيلي کمتر باشه. خاطره هاتو مي خونم دلم مي گيره. کاش ما آدمها به دل اينقدر قصد و نيت آزار همنوعانمون رو نداشتيم. اين بنده خدا مدينه کاش فکر ميکرد که تو هم نوعش هستس و کمتر آزارت ميداد.

    خيلي وقتا برات خيلي ناراحت ميشم خواهري.

    منو ببخش که دعفات کردم خو بين خواهرا دعفا هم ميشه ديگه

    مواظب خودت باش. بوس

    پاسخ

    بگوييد خواهر خوبم، هر چه مي خواهد دل تنگتان بگوييد. ديگه چيزي نمونده، کمي ديگه تحمل و تأمل کنيد متوجه خواهيد شد که چطور شد که اينگونه شد :( شرمنده ام که با خاطراتم ناراحتتون مي کنم، آخه من که ميگم نخونيد، خودتون مي خواين بخونيد :دي شما منو دعوا کردي؟ کي؟ کجا؟ چطوري؟ چرا من چيزي يادم نيست؟ باز خواب ديدي خواهر؟ نکنه اون ديوي که تو خواب ديدي من بودم ;) ممنونم از لطفتون :)