سلام بر شما
متاسفانه وقتي حد مرز ها درست مشخص نشود و در رعايت آن مشکل داشته باشيم نتيجه اش مي شود بي اعتمادي!
زندگي در بي اعتمادي مثل زندگي زندان و زنداني و زندانبان است
خسته ام خواهر، خستهامشب منزل برادر هستم و دسترسي به اين جعبه جادويي
چشم هايم خواب مي رود و نق نق کودکي که به خواب نميرودتا عمه را بر سر خود ببيند و من که ديگر اختيار پلک هايم با خودم نيست تمام تلاشم را مي کنم تا رمز را درست وارد کرده تا قدري از خاطرات نازنين دوستم را بخوانم. 1 بار، 2 بار، 3 بار و... نه بيخوود خود را خسته نکن بهره بردن از کلام دوست لياقت مي خواهد
راستي چرا نظرت را پاک کردي شايد داشتن آن هم لياقت مي خواهد اما دوستش داشتم
راستي سلام!
مي گفت به مهماني رفته بوديم مهماني رسمي که آقايون و خانمها با هم حضور داشتند. به خيالمان تلويزيون روشن بود که تصوير زني لخت و عريان... همسر و پسرانم همه سرخ وسفيد شد و من آب مي شدم در حاليکه اعضاي خاناده ميزبان زن و مرد خيلي عادي نگاه مي کردند... تازه دوزاريمان افتاد ماهواره ست
و من در حين شنيدن صحبتهاي او به ياد زن و شوهر جواني افتادم که چندي پيش در خيابان ديدم مرد جوان درست زماني که در کنار همسر زيبا و ترگل مرگل و آرايش کرده اش راه مي رفت به زن ديگري چشم دوخته بود و زن نيز به مرد...
تازه فهميدم چزور عادي مي شود همه چيز و چه زود دير مي شود براي دست به کار شدن
اين مطلبم درسته
تازگيها خيلي از ضدارزشها داره ارزش ميشه....
سلام خواهري
امروز يه کم فرصت کردم بيام باهات يه کم دعوا کنم! يعني چي که ميگي من کم ميام؟ من که هميشه بهت سر ميزنم.... من که هميشه ميخونمت.... فقط اگه گاهي سکوت ميکنم و چيزي نميگم به خاطر اينه که دردش گاهي اونقدر زياده که ميبينم با کلمه هام نميتونم برات مرهمي باشم.
ولي دلم ميگيره ميگي تو نميايي....
دوستم داشته باشيا....
اگرم دوستم نداشتي خب حداقل تحملم کن! اونقدرام که شمافکر ميکني آدم بدي نيستم. حالا درسته که در حد شما خوب نيستم ولي خب زيادم بد نيستم!
دعا ميکنم هميشه خوب و شاد باشي....