ادامه: به بزرگي خدا قسم براي همين حرفها تا سرحد مرگ کتک خورده ام. تا سرحد مرگ... تنها وقت رفتن نبود که مانده ام...
خواهر خوبم، آنچه به چشم نديده اي را مگو، آنچه هم استثنا است را عموم تعميم مده...
اين حرف ها تفرقه ايجاد مي کند... مني که با شما هم فکر هستم، هماني که شما بيان داشتي را درک مي کنم، و ديگري که همفکر شما نيست، پيامي که در لايه هاي حرف تان پنهان است را مي خواند...
شايد از صراحت کلامم رنجيده باشي، از اين بابت عذرخواهي مي کنم و علت را در ابتدا عنوان کردم که چون با موبايل بودم، محدوديت داشتم و نمي شد به نحو ديگر سخن گفت، بايد خلاصه و صريح مي گفتم...
اگر چه تا بدين جا فکر مي کنم پي به روحياتم برده باشيد که اهل تملق و چاپلوسي نيستم، صريح، صادقانه و انشاءالله همراه با ادب حرف مي زنم...
بانوي خوب من، شما خصوصاً در جاي حساسي هستيد و خيلي بيشتر از بقيه بايد مراقب باشيد. در پست هاي ابتدايي خودم اشاره به ضرب المثلي که مادر هميشه مي گفت داشتم، خاطرتان هست آن ضرب المثل را؟ همان مثل "شترگلو بودن"
خلاصه اينکه آنچه در پست هشدار خودتان نوشتيد و آنچه اينجا عنوان کرديد مطالبي هستند که در بيان بايد ظرافت بيشتري به خرج داد
گفته ايد صحبت راجع به دانش علماي اهل تسنن تخصص مي خواهد، بنده مدعي داشتن اين تخصص نيستم. هدف اين وب مباحثه پيرامون تشيع و تسنن نيست، بلکه صرفا خاطرات شخصي را نقل مي کنم. تا زماني که مجبور نباشم در اين مورد اظهار نظر نمي کنم، اينجا هم نه مجال گفتو در اين مورد است و نه اجباري وجود دارد.
اينجا وب است، اينترنت... بهتان گفتم که... تارعنکبوت...
حضرت آقا توصيه به وحدت دارند... وحدت بانو...