روايات و آيات درباره حقانيت شيعه:
شيعه اثني عشريه داراي فقه پويا و كامل است كه مجموعه احاديث آنان در چهار كتاب به نام هاي كافي، تهذيب، من لا يحضره الفقيه و استبصار جمع آوري شده است و مباني فقهي آنان بر چهار اصل قرآن، سنت، عقل، و اجماع استوار است. از مسائل خاص شيعه كه آنها را از اهل سنت و بسياري از فِرق اسلامي ديگر متمايز مي سازد عبارتند از: امامت و ولايت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ و اولادش، عصمت در انبياء و ائمه ـ عليهم السّلام ـ ، تقيه، بداء، رجعت و متعه است.(1)
درحقانيت شيعه اماميه، از نظر عقلي و نقلي بايد بگوييم كه از نظر عقلي،عقل بطور كلي چنين حكم مي كند كه هر مذهبي كه امام و پيشواي آن از جانب وحي معرفي شده باشد، معصوم و به پيامبر نزديك باشد، مؤيد به علم الهي و صالح براي امر امامت مي باشد. چنين مكتب و مذهبي بر حق است؛ اين كبري كلي را قرآن كريم و رواياتِ بسياري از منابع اهل سنت و شيعه در مورد مذهب شيعه دوازده امامي تأييد مي كنند به تعدادي از آيات و رواياتي كه حكم كلي عقل را منطبق بر عقيده شيعه در مورد امامت و پيروي از معصوم و اينكه پيشوايان اين مذهب مورد عنايت خاص الهي و منصوص و معرفي شده از جانب وحي اند اشاره مي شود. آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»[2]و يا آيه «يا ايها الذين امنوا اطيعوالله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم...»[3]فخر رازي از علماي معروف اهل سنت از اين آيه معصوم بودن اولوالامر را استفاده كرده [4]كه كاملاً صحيح مي باشد اما اينكه اواوالامر معصوم چه كساني هستند قرآن و سنت، اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را معرفي مي كنند اما در سنت نيز روايات متعددي وارد شده است. به عنوان مثال حديث منزلت، حديث اطاعت و ... كه مي گويند علي ـ عليه السلام ـ به منزله هارون موسي نسبت به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است و اطاعت علي ـ عليه السلام ـ اطاعت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است و اطاعت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطاعت از خداست.[5] روايتي را فخر رازي نقل مي كند كه جدا از دليل نقلي براي اثبات حقانيت شيعه دوازده امامي، بهترين شاهد و مؤيد براي حكم عقل است كه بايد از علي ـ عليه السلام ـ پيروي و تبعيت كنيم چون مورد اطمينان و تأييد وحي است «.:
.. فقد ثبت بالتواتر، و من اقتدي في دينه بعلي بن ابي طالب فقد اهتدي و الدليل عليه قوله ـ صلي الله عليه و آله ـ اللهم دار الحق مع علي حيث دار ... و من اتخذ علياً اماماً لدينه فقد استمسك بالعروة الوثقي في دينه و نفسه»[6] يعني به تواتر ثابت شده هر كه در امور دينش به علي ـ عليه السلام ـ اقتدا كند هدايت يافته است و دليل اين گفتار حديثي است از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه فرمود: خدايا حق را به دور علي بچرخان هرجا علي ـ عليه السلام ـ بچرخد ... و هر كسي كه علي ـ عليه السلام ـ را امام و پيشواي ديني خود قرار دهد به ريسمان محكمي در دين و در نفسش چنگ زده است. روايات و احاديث فراواني در منابع مهم اهل سنت و تشيع داريم كه صريحاً دستور دادند از ائمه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ پيروي كنيد و راه نجات را منحصر در پيروي از آنها كرده است كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم: 1. حديث ثقلين: در منابع متعدد اهل سنت به عبارات مختلف وارد شده كه مي گويند نجات و سعادت و گريز از گمراهي در تمسك به قرآن و اهل بيت است. يعني قرآن به تنهايي كافي نيست بلكه مفسر و مبين معصومي كه مورد تأييد وحي هم باشد لازم است «اني تاركم فيه ثقلين كتاب الله و عترتي...»[7] 2. در منابع متعدد اهل سنت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـروايت شده كه فرمودند: إنّ وصيّي والخليفة من بعدي علي بن ابي طالب و...» و ده ها حديث و آيات ديگر كه راه و روش كساني را تأييد مي كنند كه از رهبران معرفي شده از جانب وحي پيروي مي كنند و تنها مذهبي كه به اين آيات و احاديث عمل مي كند و از اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطاعت مي كند مذهب حقيه شيعه مي باشد. پس در نتيجه هم از نظر نقلي و هم از نظر عقلي حقانيت مذهب اماميه ثابت مي شود. از نظر نقلي وجود ده ها آيه و روايت در شأن و منزلت علي ـ عليه السلام ـ و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و صريح حديث غدير و ... و از نظر عقلي هم بديهي است كه اگر فرد مصلحي با زحمات زياد طرح و روش جديدي را براي جامعه بشر ابداع كند حتماً براي حفظ و استمرار آن چاره مي انديشد؛ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه از بيان كوچكترين مسايل مربوط به سعادت بشر دريغ نكرده چگونه معقول است در مورد رهبري كه سرنوشت ساز است سكوت كند و يا اينكه به مردم واگذار كند در حالي كه خودش از همه بهتر به شخص واجد شرايط آگاه است.[8] از طرفي واقعيت امر اين است كه نخستين بار نام شيعه را پيامبر گرامي اسلام براي علي ـ عليه السّلام ـ و يارانش به كار برده است و اين مي تواند وجه ديگري براي كامل و به حق بودن مذهب شيعه باشد.
[1] رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذهب كلامي، انتشارات مركز جهاني، صفحه 139. [2] . مائده، آيه 3. [3] . نساء، آيه 59. [4] . امام فخر رازي، التفسير الكبير، دارالكتب العلميه، ج10، صفحه 144. [5] . المستدرك، حاكم نيشابوري، موسسه طبع و نشر، ج3، صفحه 195.
[6] . امام فخر رازي، تفسير كبير، چاپ سوم، ج1، صفحه