• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : ظلم هاي آشکار
  • نظرات : 0 خصوصي ، 33 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يا رب
    سلام
    چرا داداشت زد تو شکمت?
    اون خانم اميني خيلي بي شعور بوده! همينطور اون نون وا. يادمه ما بچه بوديم مي رفتيم نون واي گاهي اين اتفاق ها ميفتاد و نون همه رو ميدادن آخر سر براي ما که کوچيک بوديم متاسفم واسه اين مردم!
    گاراژ هم منم اگه جاي شما بودم همين حس و داشت.
    چادر خيلي جالب بود و عکست :-)
    آقاي سعيدي خيلي غصه خوردم گريه م گرفت خيلي خوب بوده از خانواده ش الان خبر داري?
    خيلي خاطراتت خوبه يعني قشنگ توصيف ميکني و يادته
    اللهم عجل لوليک الفرج
    پاسخ

    سلام خواهر خوبم... نمي خواست بزنه تو شکمم، خب وقتي با بي دقتي کتک بزنند همين ميشه! گاهي جايي مي خوره که نبايد بخوره! اوهوم همين طور بودند... روحش شاد، نه خبر از خانواده اش ندارم.... اللهم عجل لوليک الفرج