وبلاگ :
دختـري دَر راه آفتـاب
يادداشت :
عاشقانه با مادر
نظرات :
0
خصوصي ،
30
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خودم
عزيز دلم گاهي فکر ميکنم چقد مادر خشن بودن!
واي اون کتابا چي بودن اخه مامان خريدن! منم مامانم خيلي مثل مامان شما بود مخصوصا تو مذهب و دين...
جلسه و اين حرفا...
لباس شستن و من نبودم و نديدم اما برادر و خواهرم يادشونه که مامان با اب سر تو حياط ميشسته..حالا جالبه بدوني لباس شوي داشته اما ميگفته اين خوب نميشوره و نجسه...
وايي خدياا
پاسخ
تو اين پست خوبي هاي مامان را نوشتم، که بدونيد اگر چه مامان تنبيه هاي خيلي بدي مي کرد، اما کارهايي هم مي کرد که خيلي از مادرا انجام نمي دادند... کتاب ها که خوب بودند. همشون کتاب هاي خوبي بودند که خريد. من اون موقع هم همين حس را داشتم، نه تنها الان... بميرم براي مامانم که هيچ وقت ماشين لباسشويي اتوماتيکش بهش خير نداد... :(