سلام مجدد
واقعا آدم وقتي به زمان بچه گي مي انديشد غصه اون زمانها رو مي خورد بخصوص صداقت و پاکي اون روزها رو
من مطمئنم به خواطر صداقت تون حتما اجر اون روهايي که گفتيد جارو مي کرديد رو گرفتيد و يا خواهي گرفت ( الاعمال و بنيات)
من از اين ناخنک زدنها ودزدي هاي بچه گانه زياد داشتم
من هم هميشه پولهامون رو تو قلک مي ريختيم و مي گذاشتيم براي روز مبادا و روزهايي که واقعا بدرد مون مي خورد و به اين کار اعتقاد داشتم و بدرد مون خورد ولي جالب است اين حرفهاي شما رو دخترام الان تکرار مي کنند ، البته وضعيت شما به حقيقت فرق داشت
حالشو داري تا 40روز آفتاب نزده بريم بالاي کوه خضر؟!
اونجا عبادتگاه ايشونه ديگه محاله نبينيم!!
سلام
فکر مي_کردم فقط بچگياي من، جو حضرت خضري داغ بود! که ديدم مثل اينکه اون زمان تو شهر شما هم اين داستان رو زبونا بوده!
بنظرت سرّش چي بوده که اون زمان همه مردم عطش ديدار حضرت خضر داشتن؟؟؟!
اخواهربزرگ منم اين داستانو برام گفته بود ولي من مث تو همت نداشتمکه 40روز کله سحر بيدار شم و البته تو عالم کودکي خودم حاجتي هم نداشتم!!