• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : حسرت، مرگ، آرزو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 29 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يا رب
    سلام
    خيلي جالب و قشنگ بودند، ياد کودکي خودم مي افتم :) ماجراي اون قلک خيلي جالب بود و اون بابا مرد خيلي خنديدم :)
    ماجراي حضرت خضر هم وقتي من خيلي کوچک بودم مامان بزرگم برام تعريف کرده بود که من هم 40 بار هر روز دم خونه رو آب و جارو کردم ولي يادم نيست حاجتم چي بود؟ و چي شد:)
    اللهم عجل لوليک الفرج
    پاسخ

    سلام خواهر خوبم... اميد که حاجت گرفته باشيد... خوشحالم که خنده به لبتون نشسته ... اللهم عجل لوليک الفرج