وااااااااا تو آقا رو عاغا مينويسي؟؟؟!!
آره باور کن فکر کنم مامانم هواسش نبوده محکم دستمو کشيده بهمين سادگي دستم آويزون شد! تا بابام اومد جا انداخت خودم يادم ميفته يا براي کسي ميگم کلي ميخنديم
خيلي بانمکه آدم اينقدر کم جون و سوسکي باشه!
حالا اسم اين فندق خانم چي بود؟ نمکيه شکل عکس بچگيهاي خودته!
راستي گفتم بعلت لاغري هميشه از دعواها جون سالم بدر مي بردم يادمه يبار شايد4ساله بودم مامانم داشت لباسموعوض مي کرد بلوز جلوبسته يکم هم يقه اش تنگ بود تا اومد دستمو از تو آستين دربياره دستم از ناحيه مفصل شونه از جا درومد!
سلام عزيزم آره دقيقا يادمه اسمشم يادم بود!
ولي دقيقا الان از فرط عصبانيت بخاطر ريخته شدن اونهمه طلاي داغ