• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : چشمانم برايت خيس شد!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    متوجه نشدم که خواب بود يا واقعيت داشت؟ شما با نامادري زندگي مي کرديد؟
    دسترسي به نت نداشتم و نتوانستم آن موقع کامنت بگذارم ولي اين پست را پيدا کردم.
    پاسخ

    سلام بزرگوار... نه خواب نبود، واقعيت داشت، تو کامنت هاي قبلي توضيح دادم که چي شده... ما با مادر زندگي مي کرديم ولي ايشون را هم ديديم...
    + نجفي 
    فكر مي كنم ايني كه (چون امتحان داشتيد) اينقدر تند و سريع نوشتيدش و حواستون نبوده بگيد كه اون زن پدرتون خودش شوهر و سه تا بچه داشته كه ولشون كرده... :(
    پاسخ

    نه ديگه اين ها را تو پست هاي ابتدايي توضيح داده بودم، نياز به دوباره گويي نبود! بعدم من اين قدر ناراحت شده بودم، اينو فقط نوشتم که خودم آروم بشم ... دلم براش خيلي سوخت... امروز زنگ زدم يه خبري ازش بگيرم، بهم گفتند مادرش تو مجلس گريه مي کرده و مي گفته: دختر بي مادرم! يتيم بزرگ شدي! يتيم هم مُردي! الان اين قدر براي اين دختر ناراحتم :(( بهم گفتند چون خودسوزي کرده بوده جسدش را برده بودن پزشک قانوني براي تشخيص اينکه مثلاً خودکشي بوده يا قتل! و وقتي که پزشک قانوني نتيجه را اعلام کرده و جسد را تحويل داده، پدرشون جنازه را به خانواده مادر نداده و دم پزشک قانوني دعواشون شده! حالا پدره خونه ي خودشون براي دخترش مراسم گرفته، مادره هم خونه ي خودشون! دختر بيچاره اي که بعد از مرگ پدر و مادر دار شد!!!! اُف بر اين دنيا اُف بر اين زندگي، اُف بر اين نفس و اين هَ وَ س


    سلام آبجيه خواهر من!

    امروز وقت داشتم نشستم بيست سي تايي از پستاتونو خوندم. انواع و اقسام حسا رو دارم.. كلا چيزي نگم بهتره فكر كنم.

    خوشحالم از آشناييتون

    پاسخ

    سلام عليکم، برادر سلمان، بنده نيز از آشنايي با شما خوشحالم. لطف کرديد... چه حس هايي؟ :(
    سلام واي چه سرنوشت تلخي داشته اين نامادري شما اين خانمه همون خانم دوست باباتون نيست؟؟؟اگه اشتباه نکنم درسته؟واي چه بد خدا ببخشدش و بيامرزدش
    پاسخ

    سلام خواهر پارميدا، بله سرنوشت تلخي ست... بله، درسته، خانم راننده ي پدرم که با برنامه! از همسرش جدا شد و با پدرم ازدواج کرد! سه فرزند داشت که اين بنده خدايي که خودکشي کرده آخرين فرزندش از همسر سابقش بود! :(
    من چيزي نفهميدم ! ولي داستان تلخي بود :(
    پاسخ

    واه! يعني اين قدر گنگ بود؟ بله خب تلخ بود! آخرين فرزند و کوچکترين دختر نامادري من! از همسر اولش، ==> يعني همون آقايي که روزگاري راننده ي پدر من بود، خودکشي کرد و رفت!
    + منم 
    جمله ي اول را نخوانده فهميدم از كه حرف مي زني، وقتي نحوه ي ترك كردن بچه هايش را خواندم و دوباره آن حالت خونسردش كه داشت اينها را تعريف مي كرد توي ذهنم تداعي شد، به هم ريختم، براي كودك غريبه اي كه مدت ها در انتظار مادرش بوده تا بازگردد، مادري كه هيچ گاه قصد بازگشت نداشته...
    وقتي يادم افتاد به نگاه هايي كه ترجيح مي داد به زمين باشد تا به مادر و به چهره ي خونسردي كه از درد ميوه ها را له كرد، فهميدم چقدر درد بزرگي بوده...
    ياد نگاه مادري افتادم كه حتي ذره اي مهر نداشت و آغوشي كه براي فرزندانش باز نشد...
    " تسليت مي گويم" براي لحظه اي خنده ام گرفت؛ از بس كه اين چند روز به مرگ عزيزانم فكر كرده بودم! اين كه اگر بميريم چه مي شود! اما تنها صدم ثانيه اي زمان برد تا بفهمم كسي رفته كه بسيار دور و نزديك بوده! اصلاً به خواهرش فكر نكردم، به خودش فكر كردم، ياد آن روزي افتادم كه پدر همان گونه كه به جان تو مي افتاد به جان او افتاد و تا خورد زدش، همان صبحي كه بشقاب صبحانه را در سرش كوفت! پاي گاز، و كسي جلو نرفت...
    سياتيك ناراحتم كرد، زمين گير شدن بيشتر، و خودكشي، شوكه...
    بقيه اش مرور دردها بود...
    قربانيان آدم هايي كه اسير ه و س هايشان هستند....
    پاسخ

    :(( :(( :((
    + کزت بانو 
    تسليت ميگم بانو ؛ هرچند ميگن گناه خودکشي از هرگناهي بالاتره ولي باز اميد به مغفرت هست با مهرباني حضرت حق
    پاسخ

    حضرت حق که بسيار مهربان است... بسيار ... خدا ببخشد و بيامرزدش :( نمي دونم به صاحب عزا تسليت ميگند، درسته؟ من که با او هيچ نسبت و تعلق خاطري نداشتم! اما خب ... شايد که درست گفتيد! شايد من بيشتر از مادرش ناراحت شده باشم!

    سلام ...

    من عمامه ام كوجا بود ؟
    هي... غم و غصه هامونو يادمون ننداز ديگه آبجي ...ما شالله داداشت چه جوون رشيدي بوده ها

    پيش فرض هاي زندگيمون شبيه همه با آدمهاي متفاوت ؛ تم يكيه با رنگ هاي مختلف ... خدايش بيامرزد ...

    من و تو سيندرلاي اين قصه ايم ...ولي من آناستازيا و گرزيليا (خواهراش بيدن !)و نا مادري اي دارم كه از باباي قصه بيشتر نه !كمتر هم عاشقشون نيستم !

    براي تو دست به دعاي امدن شاهزاده دارم ....

    پاسخ

    سلام :دي چشـــم سعي مي کنم يادآور غصه ها نباشم! ببخشيد اگر يادآور غم ها ميشم! کدوم داداشم؟ پست هاي ابتدايي را خونديد و اين حرف را داريد مي زنيد؟ يا منظورتون آقايي ست که در اين پست بهش اشاره شده؟ اين بنده خدا برادر من نيست! پسر زن پدر من از همسر سابقش هست! عجــــب پس هم درديم؟ زندگيتون شاد خواهر ... سيندرلا بمانيد :) سپاس خواهر خوبم ... سپاس ... اگر شاهزاده ي قصه ي زندگي ت اومده اميد که زندنگي شادو خوبي با هم داشته باشيد و اگر نيامده اميد که زودتر دق الباب کند :)
    + نجفي 
    دو تا دختر و يك پسر رو ول كرد اومد به نفس خودش برسه!!
    زندگي شما رو هم بيخودي به هم بريزه!
    اين هم اين بچه خودش كه بيچاره طاقت نياورد و خودكشي كرد!
    راستي بچه ها مگه پيش پدره نبودند و باباهه بچه ها رو حمايت نميكرد؟؟؟
    .
    .
    اين مشكلات كه براي شما هست، متقابلا براي بچه هاي اون زنه هم هست....!

    پاسخ

    آهـــــــــــــــ مي کشم در عوض فرزندانش ... آه اين کودکان گريبان مي گيرد! باور دارم... توي خيلي از زندگي هايي که جدايي اتفاق مي يوفته و پدر ازدواج مجدد داره، متاسفانه! بچه هاي همسر سابق خودش را آن طور که بايد و شايد حمايت نمي کنه، او مرد هست و ناگريز از بعضي چيزها! (سانسور ميکنم چون نمي تونم توضيح بدم!) لذا تسليم زن ميشه! تمام عاطفه اي که خرج بچه هاش ميکنه اينه که اون ها را به خانواده اش بسپاره و مثلاً منت هم سر بچه ها بگذاره که من ماه به ماه به شما نفقه مي دم!!! بعضي از مردها مديريت بلد نيستند! متاسفانه! نمي تونند يک زندگي کوچيک را مديريت کنند بين زن و بچه ها به عدالت رفتار کنند! نه اينکه دل زن جديد را بشکنند، نه اينکه او را برنجونند! نه اينکه کنيزگونه بهش نگاه کنند! نه اينکه محروم از خيلي حقوقش بکنند! اما نمي دونم چرا بلد نيستند هم بچه داشته باشند هم زن و زندگي! و خيلي از خانم هايي که وارد زندگي هايي ميشند که قبل از اونها خانم ديگري وجود داشته، حالا يا طلاق يا فوت (اغلب طلاق) اتفاق افتاده نمي تونند درک کنند که اين بچه ها فقط بچه اند... اونها رقيب نيستند و تلاش مي کنند که اون ها را سر راه بردارند! البته خيلي از اين زن ها موفق هم ميشند! متاسفانه! من در مورد اين بندگان خدا چيز زيادي نمي دونم تنها به همين اندازه که نوشتم اما ظاهرا همين اتفاق براشون افتاده که براي خيلي هاي ديگه مي يوفته!قطعاً اين مشکلات براي همه ي اين قربانيان توطعه بود! اين زنه! مادر بچه هاشه ... بهتره از سريال ها، نکته هاي خوبش را ياد بگيريم...