• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : نماز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 25 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    منم عاشق بچه هاي نيومده ام هستم

    گاهي فکر مي کنم اگر شاغل نبودم، تا يه سني خودم درسشون ميدادم و بقيه شو هم معلم سرخونه مي گرفتم و خودمم بالا سرشون مي نشستم.

    عزيزم، موندم مادرت با اين فهم و کمالات، چه جوري تو چاه چنين ازدواجي افتاد؟؟ کاش بنويسي ادامه سرگذشتشو. کاش تو اين نوشتنها برسي به اونجايي که بگي: مامانم مزد قلب پاکشو گرفت و الانا يه زندگي که لياقتشو داشت داره. در هر صورت دعا مي کنم همه تون عاقبت به خير و خوشبخت باشيد عزيزانم.

    پاسخ

    چه جالب منم از اين فکر ها زياد مي کنم. يه وقت هايي براشون گريه مي کنم که بايد توي يه چنين دوراني زندگي کنند :( حالا بماند که اين حرف را براي اولين بار دارم به شما ميگم. ولي خب مثلاً سال 88 سالي بود که من اين قدر دلم براي بچه ي نداشته ام مي سوخت! :| يه وقت نگي اين دختره خنگه؟ :دي قصه ي مامان حديث مفصل هست... :( اميد به خدا ... ممنون از دعاي خوبت، متقابلا براي تو دوست خوبم عاقبت به خيري را از خدا مي خوام