سلام
باز مادر!
ياد اين سخن پيامبر اسلام افتادم
دوکس کمر مرا شکست عالم بي دين ،جاهل مقدس مآب
چرا توهين !
يکي از مشکلات ما متاسفانه همين توهين است
سلام و عرض ادب
در مشهد دعاگو بوديم و نائب الزياره
راستش اصلا نميشه باور کرد اينهمه اتفاق بي تدبير سپري شده باشه
ياد اين شعر افتادم
کبوتر اشتباه کرده است.چه اشتباهي.سوي شمال رفت، به جنوب رسيد.فکر کرد گندم، آب است.چه اشتباهي.فکر کرد دريا، آسمان استو شب، بامداد.چه اشتباهي.
ستاره ها، قطره هاي شبنم،و گرما، برفچه اشتباهي.
که دامن ات، پيراهنش بود،
و دل ات، لانه اش.چه اشتباهي.
ذهن نرم افزاريت از همون کوچيکي فعال بوده ها!روشي که براي حفظ لغات استفاده کردي ربام جالب بود ...الهي نازي!
راستي سوال برام ايجاد شد مگه مذهب هرکسيو توي شناسنامه اش نمي نويسن؟ اونم طبق مذهب پدر بچه؟خب مثل اينکه شد دو سوال!
پس اونوقت چرا ناظم و مدير به مذهبت شک داشتن مگه اونا شناسنامه از شما نگرفته بودن موقع ثبت نام؟
من خاطرات شما رو مي خونم و دوست دارم
و احساسات ضد و نقيضي موقع خوندنشون بهم دست ميده اما يک خاهش دارم و اون اينکه... اگر ميشه به خاطر حفظ مصلحت کلي جامعه و حتي نظام از پرداخت مستقيم به موضوع سني بودن پدرتون اجتناب کنيد
ميدونم شما سياسي نيستيد و ابدا جنبه سياسي و فرقه اي موضوع رو مد نظر ندارد اما الان اوضاع حساسي حاکمه و شبهه دامن زدن به تفرقه افکني پيش مياد و کينه هايي در دل سايرين هم به وجود مياد
هرچند اذعنتون در پاسخ کامنتها هم به خوب و بد داشتن در هر دو مذهب رو هم ديدم
با اينهمه خاهش ميکنم
سلام ....
عزيزم اون ناظمه مشکل دار بوده ها ! خاک وچوکش ...
من کلاس اول بودم که يه آقاهه اومد خونه ي مامانبزرگم و بعدها فهميدم قراره شوهر ننه ام بشه : )
خداروشکر الانم با هم خ خوفيم : )
درکت ميکنم آبجي .همه ي غم ها و دردها و مشکلاتي رو که داشتي و داري و حتي خواهي داشت ...: )
عاقبت بخير شي ايشالله