• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : مال ما، مال اونا؛ مال اونا، مال اونا، ست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 56 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام.اين پستت و که خوندم ياد يه خاطره افتادم که در اون دايي بزرگم بخاطر خانومش اومد خونهء ما و تو گوش مامانم که خواهر بزرگترش بود خوابوند.نميدونم آدماي اون زمونه عوض شدن يا هنوزم همونجوري باقي موندن اما مهم اينه که اين چيزها از خاطر من و شما پاک نميشه.اگر نه اگه به مامان منه و بهش بگم همچين چيزي رو يادم مونده يا انکار ميکنه و يا از برادرش دفاع ميکنه.
    زندگيه پر فراز و نشيبي داشتي دوست خوبم.درست مثل بچه هايي که درد يتيمي دارند.اميدوارم بقيه اش بهتر از اين باشه
    پاسخ

    سلام خواهر سعاد... فکر کنم چيزي تغيير نکرده... مادر منم از برادرهاش دفاع مي کنه و بهش حق ميدم ... ممنون دوست خوبم