• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : نزن، ديگه گريه نمي کنم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 40 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    چه تلخ بود اين قسمت از نوشته هاتون.
    يه دختر بچهء بي پناه و مظلوم و يه مادر بي پناه تر از خودش
    خدا ميدونه مادرتون براي اينکه شما رو تو اون موقعيت زده خودش چقدر اذيت شده.متاسفم بابت تمام اتفاقهايي که براتون افتاده.
    راستي شما تو تمام اون سالهايي که وب داشتيد داستان زندگيتون رو ننوشته بوديد؟
    پاسخ

    سلام خواهر سعاد، بله، همين طوره... ممنون. نه ننوشتم، خيلي ها بهم توصيه کردند بنويسم ولي ننوشتم