وبلاگ :
دختـري دَر راه آفتـاب
يادداشت :
دوباره اسباب بازي
نظرات :
0
خصوصي ،
22
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نجفي
توي مدرسه ابتدايي ما هيشه موقع تعطيلي مدرسه سه تا صف براي بچه هايي كه خونه اشون اون طرف بلوار بود تشكيل ميشد. و يكي دو تا از كلاس پنجمي ها با پرچم جلوي صف راه ميرفتند تا از خيابون بگذرند.
بنظرم وظيفه مدرسه است كه در چنين مواردي براي بچه ها فكري بكنه....
البته مدرسه ما بر بلوار بود و نميدونم مدرسه شما چقدر با اين خيابون اصلي فاصله داشت كه بتونه اين كار رو بكنه يا نه...
عجب آدم هاي مسخره اي هستن كساني كه به يك بچه ميزنن و در ميرن ... :( و اونهايي كه ماشينشون خاليه و ميتونن به يكي كنار خيابون كه داره زار ميزنه كمك كنن، ولي نميكنن....
اين مشكلات و خطرها براي تمامي بچه مدرسه اي ها وجود داره..
پاسخ
مدرسه ي ما هم همينطور بود، اما ما دو خيابون رو بايد رد ميشديم، يکي دم در مدرسه، يکي ديگه سر کوچه امون، طول خيابون منوچهري که طي ش مي کرديم، زياد بود. بله، اون روزها خيلي سخت مي گرفتند و شخصي که تصادف کرده بود بيچارگي زياد ميکشيد، براي همين هميشه فرار را بر قرار ترجيح ميداد. بيمه نداشتند و مثل الان نبود. گذري ها هم به همين دليل به کسي کمک نمي کردند، مي ترسيدند براي ثواب کباب بشند...