وبلاگ :
دختـري دَر راه آفتـاب
يادداشت :
اولين سايه هاي بي پدري
نظرات :
0
خصوصي ،
21
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پارميدا
سلام هم توشيطون بودي
هم داييت نبايد اينجوري باهات رفتارميکرده دوباره بر ميگردم به پست امروزم چرا انقدر تفاوت حتي تورفتار اعضاي خاتواده قديم و جديد چرا ؟گشواره هاتو ازت گرفتن من هيچ وقت گوشواره هام وازم نگرفتن هميشه هم باهش رفتم مدرسه کل مسير مدرسه رو پياداه هم ميرفتم گفتم پياده من از جايي رد ميشدم در زمان دبستان که يه چهارراه خطرناک داشت چهارراهه معروف بود به تصادفات شديد ولي منو دوستام بايد اينجا رو رد مي شديم حالا بچه ها يه راه نزديک با سرويس ميرن
پاسخ
در مورد مدرسه و مسيرش بيشتر حرف مي زنم، مدرسه ي کنونيم هم تا خونه مسيرش نزديک نبود، تقريبا مسير طولاني را پياده طي مي کردم تا خونه، و از دو خيابون هم بايد رد مي شدم.... شيطون :) اوهوم شيطون بودم!