حالا ميدوني واسه پدرت يه جاي دفاع هست. اينکه تو جوونيش اين کار و کرده و جوونيه و هزار تا نادوني.
ولي پدر يکي از عزيزان خيلي خيلي نزديک به من، در پيري و بعد از چهل و دو سال زندگي، در حاليکه همه بچه هاش ازدواج کرده بودند، بدون هيچ دليلي زنشو طلاق داد و يا بهتر بگم از خونه انداختش بيرون.
بعد هم رفت زني رو گرفت که به قول تو هيچي نداشت که هيچ، کلي هم عيب و عار و زشتي و بدبختي و مشکل و بي کلاسي و .... داشت.
درحاليکه همسر اولش نمونه بود و از هر هنر و کمال و زيبايي، نهايتشو بهره مند بود.
حالا ميخوام بگم بعد از گذشت سه سال از طلاق اونا، مرده عين سگ پشيمونه و به بدبختي و چه کنم چه کنم افتاده ولي خانومه دوباره ازدواج کرده با يه مرد خيلي محترم که همه جوره از شوهر اولش سرتره.
خدا ميدونه تو اين سه سال چه به اونا گذشت همونطور که تو اون روزها چه به شما گذشت.
ميدوني تصورم از تو اينه که يه تراشيده شده با قيمتي
اين سختيها خوب صيقلت داده و ارزشتو حتي در دنياي مجازي درک مي کنم.
خواسته زياديه که تو اشکهات منو هم دعا کني ولي من با پرروي التماس دعا مي گم عزيزم