• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : دوست دارم خودم بنويسم ف الف
  • نظرات : 0 خصوصي ، 43 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    حالا ميدوني واسه پدرت يه جاي دفاع هست. اينکه تو جوونيش اين کار و کرده و جوونيه و هزار تا نادوني.

    ولي پدر يکي از عزيزان خيلي خيلي نزديک به من، در پيري و بعد از چهل و دو سال زندگي، در حاليکه همه بچه هاش ازدواج کرده بودند، بدون هيچ دليلي زنشو طلاق داد و يا بهتر بگم از خونه انداختش بيرون.

    بعد هم رفت زني رو گرفت که به قول تو هيچي نداشت که هيچ، کلي هم عيب و عار و زشتي و بدبختي و مشکل و بي کلاسي و .... داشت.

    درحاليکه همسر اولش نمونه بود و از هر هنر و کمال و زيبايي، نهايتشو بهره مند بود.

    حالا ميخوام بگم بعد از گذشت سه سال از طلاق اونا، مرده عين سگ پشيمونه و به بدبختي و چه کنم چه کنم افتاده ولي خانومه دوباره ازدواج کرده با يه مرد خيلي محترم که همه جوره از شوهر اولش سرتره.

    خدا ميدونه تو اين سه سال چه به اونا گذشت همونطور که تو اون روزها چه به شما گذشت.

    ميدوني تصورم از تو اينه که يه تراشيده شده با قيمتي

    اين سختيها خوب صيقلت داده و ارزشتو حتي در دنياي مجازي درک مي کنم.

    خواسته زياديه که تو اشکهات منو هم دعا کني ولي من با پرروي التماس دعا مي گم عزيزم

    پاسخ

    نه براي پدر من توجيهي وجود داره، نه براي اون آقا، خدا را شکر که فرزندان اين خانواده ازدواج کرده بودند... واقعا جاي شکر داره. چند خط آخري که گفتيد شامل حال من نميشه... حاجت روا باشي خواهر خوبم