وبلاگ :
دختـري دَر راه آفتـاب
يادداشت :
يک روز خونين
نظرات :
0
خصوصي ،
20
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
گل بانو
سلام.الان چند سالته؟ براي اين مي پرسم كه خاطراتي كه تعريف ميكني برام مبهم هست!
عجب روز سختي داشتي، تازه مامانت هم نبوده!
تقريبا 20 سال پيش پاي داداشتم لاي پره هاي دوچرخه گير كرد گوشتش كنده شد. چند روز از جاش تكون نميخورد. شايد هنوز جاش هست. تو خانواده هاي پرجمعيت اين اتفاقات زياده و خواهر و برادرا همديگه رو جداي از اذيت ،خيلي دوست دارند.
پاسخ
سلام، پي بردن به سنم زياد سخت نيست... به عدد هايي که تو متن ها گفتم بايد دقت کنين، از چه نظر مبهمه؟ بله، روزي سخت ... آره خيلي بده، من قشنگ قيافه ي پام يادمه که گوشتش بهش آويزون بود! بله، خواهر و برادرها با هم خيلي خوبند و همديگه را خيلي دوست دارند اما پيش اومدن چنين مواردي با وجود علاقه بينشون طبيعيه. منتها بين ما اصلا از اين چيزا نبود...