• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : نگرانم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من ميگم بنويس خاطراتت را بهترين گزينه همينه هم خالي ميشي و هم تاريخ را کامل ميکني تاريخ بايد با جزئياتش براي آيندگان باقي بماند
    پاسخ

    چشم... سعي مي کنم. مي نوسم، آنچه بر من گذشت را، بي کم و کاست و به عدالت و انصاف
    سلام. عجيبه! شايد هم نيست حتما! راستي توضيحات رو خوندم خيلي خشن نوشتين!
    پاسخ

    سلام، چي عجيبه؟ من متوجه صحبت و نظر شما نمي شوم... توضيحات! آري خشن نوشتم... لازم است، بايد خشن تر مي بود...
    سلام...عزيزم خب اگرنگراني بريادآوري غالب هست ننويس.خودتودرفشارنذار.
    پاسخ

    :( دوست دارم ثبت بشند در تاريخ... چه کنم عمه ي خوبم؟
    عزيزم دستتو بده به ما و يکبار براي هميشه بنويس و خودتو رها کن
    پاسخ

    :( ممنون از همراهي
    + طهورا 
    نترس بانو بدخواه داري لب تر کن! ايکي ثانيه يه لنگ پا از دورازه شميرون تهران آويزونش مي کنم آبجي ... آي نفس کش ..
    پاسخ

    از خوانده شدن خاطراتم مي ترسم / از خواننده هاي خاطراتم مي ترسم / از نوع برداشت ها مي ترسم / از تفکر و تصور و قضاوتشون مي ترسم / چند سال پيش که خيلي گرفتاري داشتم بهم آدرسي را دادند و گفتند مراجعه کنم به آنجا، حمايت مي شوم، نرفتم! به هيچ قيمتي تا کنون حاضر نشدم اين خاطرات را براي کسي تعريف کنم / دلم به اين خوش است که خواننده هاي اين وب مرا نمي شناسند و نخواهند ديد / آنها آزاد اند هر طور دلشان مي خواهد قضاوت کنند راجع به خاطراتم / اصلا شايد آنچه مي نويسم دروغ و ساخته و پرداخته ي ذهنم باشد. شايد دلشان بخواهد اين طور فکر کنند/ چه اشکال دارد؟ بگذار اين طور فکر کنند / اما من هم خاطراتم را بنويسم / مهم اين است که من اين خاطرات را براي آدم هاي حقيقي نگفته و نخواهم گفت... دارم تلاش مي کنم بنويسم...
    عزيزم
    نميدونم چي بگم؟بگم بنويس...ميترسم ازارت بده نوشتن :(
    پاسخ

    نوشتن آزارم نمي دهد... آنچه آزار دهنده است، شهرت و معروف شدن است. آنچه آزار مي دهد اين است که تو را آنگونه نيستي بپندارند...