• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : شهيد اندرزگو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    خدايا از دست اين معلمهاي عقده ايخيلي رفتارشون غيرعادلانه بود...
    خوبه که حداقل خونتون روبه راه شدماهم وقتي توخونه خودمون رفتم حتي بنجره نداشت ولي کم کم درستش کرديم
    پاسخ

    اوهوم... با خوندن اين نظرات الان شما.. ياد روزهاي قشنگ زندگيم افتادم و يه لحظه لبخند...
    سلام خواهرجان. من 4 روز رفتم خدمت امام رئوف و برگشتم چرا وبلاگت زير و رو شده . چرا رمز دار شد؟ حالا من چه کنم؟ رمز به من هم مي دهي آيا؟ راستي يادتان بودم آنجا دعايتان هم کردم .
    پاسخ

    سلام بزرگوار، رمز را براتون مي فرستم، آنچه به قسمت درباره ي من اضافه شده را بخونيد لطفاً... زيارتتون قبول، ممنون که يادم کرديد
    عزيزم اون موقع ها بيشتر مدرسه ها واقعا کادرشون عين جلاد بودن!
    منم زياد خاطرت خوبي ازشون ندارم!! فکر کن يه دختر بچه دبستاني چرا بايد بابت کاري که از نظر اونها اشنباه بوده با خط کش کتک بخوره!!
    تازه مال شما که بدتر بوده .....
    خواهري چقدر با اون سن کوچيکت رنج ديدي!!
    :(((
    پاسخ

    :((

    سلام مجدد

    خواهر گرامي

    دستان نويسي شما عالي است

    البته من در حد يک خواننده ام

    اما فکر مي کنم براي همگان جالب باشد بنابراين پيشنهاد مي کنم چاپش کنيد ومن البته در اين راه فقط از مشکل مالي داشته باشيد مي توانم کمک کنم ،چون براي جامعه مفيد است

    درضمن نمي دانم چرا با اينکه من ايميل درج مي کنم نظرات شما برايم ارسال نمي شود! وبايد در نظرات دنبال پاسخ باشم

    پاسخ

    علعيکم سلام، ممنون از شما، نظر لطف شماست، خيلي ها بهم پيشنهاد چاپ دادند :) بازم ازتون ممنونم ... هيچ کدوم از پاسخ هايي که به کامنت ها داده ميشه براي هيچ کس ايميل نميشه، در واقع همه بايد همين جا پاسخ کامنتشون رو بخونند ...


    سلام بر خواهر گرامي

    سلام بر خواهر داستاني

    اين رفتار مدير و معلم آدم رو به ياد دور تسلسل مي اندازه !

    تنبيه بي اندازه ! تشويق بي اندازه! افراط و تفريط در هر کاري موجب بد بختي است

    من هر مطلبي رو نمي خونم

    ولي داستانهاي خوب رو دوست دارم بخصوص آنهايي که واقعي باشند

    الحمد ولله نوشتن شما که خوبه

    پيشنهاد مي کنم داستانهايت رو چاپ کني

    مطمئنم موفق مي شويد

    پاسخ

    سلام بزرگوار، بله، افراط و تفريط اشتباه محض... ممنون از حسن نگاه شما به مطالب...
    اعجوبه اي بودي واسه خودت
    پاسخ

    :( ـــــــــــــ :)
    + روشنك 

    سلام خواهري

    من که هميشه مي خونمت و برات نظر ميذارم

    حالا يه کم ديرو زود داره ولي سوخت و سوز که نداره!

    ممنون بابت رمز

    پاسخ

    سلام خواهرم... خواهش ميکنم ... چيکار کنم، دله ديگه! دلم براتون تنگ ميشه! تند تند بياين :دي
    + مي نوش 
    ولي خودمونيم خيلي پر دل و جرئت بوديا! آخه آدم صبح تا ظهر يعني 6تا زنگ مدرسه رو مي شينه لب جاده ماشين ميشمره؟!!!
    پاسخ

    6 تا نبود دختر خوب، سه تا بود... بعدشم ماشين شمردن پر بهتر از جريمه نوشتن :(
    + مي نوش 
    منظور منم همون برادر گرامي بود.... نه اولياءمدرسه
    پاسخ

    :(
    + ننه قليان 

    من ننه قليانم،(هردوتا نون ننه رو بايد به لهجه محلي با کسره خوند!) مي نوش خبرم کرد به جمع خواننده هاي اين وب بيام! لقبمه چون هميشه نوه نتيجه هامو با ني قليونم مي زنم...

    ناراحتي برم ننه جان؟!

    پاسخ

    چشم، با کسره خوندم! نِنِه قليان خانم!!!
    + صنم 
    عجب تنبيه بدي شدي تو مدرسه مشقاتو زياد کردن تو خونه هم که دست داداشي درد نکنه
    پاسخ

    :((
    + ننه قليان 

    من نميدونم چرا توي همه حماسه هايي که تو و خواهرت با هم مشترکاً خلقش کردين آخرش فقط شما کتک خوردي و خواهرت نخورده!

    نکنه بهمون دليل که من هميشه جون سالم در مي بردم!

    پاسخ

    خب مثلاً تو اين مورد من با خواهر حرف زدم که نريم مدرسه و بشينيم بيرون مدرسه مشق بنويسيم، يا مثلا روز بعدش من از ترس جريمه جرات رفتن به مدرسه را نداشتم و با خواهر حرف زدم که نريم مدرسه، حقش نبود اون کتک بخوره. حالا بماند که عدالت تو خونه ي ما فقط براي خواهر اجرا مي شد! چون من بچه تر که بدونم خيلي ناعادلانه کتک خوردم، فقط به جرم دلتنگي مثلاً ! و نکته ي بعدي اينکه وضعيت جسمي خواهر از من خيلي بهتر بود، طوري که وقتي من کلاس پنجم بودم، همه فکر مي کردند من کلاس اولم و خواهرم کلاس پنجم... پس به اون علتي که شما قسر در مي رفتي نبوده... و در بقيه مواردي که بعدا ميگم: مامان هميشه معتقد بود من معلم سرخونه ي خواهر هستم و اين منم که به خواهر چيز ياد ميدم و خواهرم مادرزاري فرشته به دنيا اومده و عاري از هر گونه خطا و اشتباه هست! مي نوش چرا اسمت را گذاشتي ننه قليان؟!!!!


    سلام

    بنظر من فقط مادر و پدر مي تونن به سلسله عللي چون مشکلات زندگي،عصبي بودن، موجي بودن، روش بلد نبودن ،بيخود دست بزن داشتن، و ...... بچه رو بزنن و اين حق انحصاري ابدا براي هيچکس ديگري جز آندو وجود ندارد.... لذا اين پست دردناکترين پستي بود که تا حالا در اين وبلاگ و کل نت خونده بودم...خدا ازش نگذره بنظر من!

    البته نميدونم شايد تو تونسته باشي ازش بگذري من کيم که دعاي منفي کنم؟!

    پاسخ

    معلم ها منو تنبيه بدني نکردند، (البته اگر نوشتن بيش از اندازه را جزء تنبيه بدني حساب نکنيم!) برادرم منو زد و مامان هم نيومد جلوش را نگرفت! که خب اونم اون موقع يه نوجوون بوده! ... من بخشيدم خدا هم مي بخشه انشاءالله ... و البته به جز پدر و مادر هيچ شخص ديگه اي اجازه نداره هيچ انسان ديگه اي را کتک بزنه! تازه پدر و مادر هم مگر موارد خاص! حاد! خيلي ويژه! اونم نه به اين شکل ... به نظر من هر وقت پدر و مادري احساس کرد که بچه اش بايد تنبيه بدني بشه و فلان خطا را مرتکب شده، ابتدا بايد خودش را بزنه چون تو تربيت خطا رفته و ضعيف عمل کرده ...
    + عمه 
    سلام... جرم ما ازاول معلوم بود (تولد)
    پاسخ

    آيکن گريه ي زار زار ...
    + کزت بانو 
    منم دير رسيدم مدرسه ! معاون بدخلقي داشتيم بهم گفت حق نداري بري کلاس ! ولي من سرخود تر از اين حرفا بودم رفتم کلاس فرداش دعوام کرد که چرا رفتي ! ولي بازم من کار خودم را ميکردم
    پاسخ

    منم دفعه دوم رفتم، معلم کلاسيمون راهم نداد! :(( تو کجا بودي اون موقع خواهر کزت؟ اين قدر دوست داشتم مي تونستم يه مشت بخابونم تو صورت اين معلممون وقتي منو سر کلاس راه نداد، ولي دو تا چيز از اين معلممون ياد گرفتم، کشيدن { } را، يادمه وقتي { مي کشيديم قشنگ نميشد، بعدي هم نوشتن x ايکس... اون موقع که اينا را ياد گرفتم چقدر ذوق داشتم، بقيه بچه ها بلد نبودند :)
       1   2      >