• وبلاگ : دختـري دَر راه آفتـاب
  • يادداشت : الحمدالله
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام بر دختر آفتاب. مي بينم که پرتو اشعه هاي خورشيدي ات همه جا را گرفته.قدم رنجه کرديد به حجره طلبگي ما امديد. طهورا را از انتقادات خود بي بهره نگذاريد .....
    پاسخ

    سلام بزرگوار ... آمدم، ديدم، خواندم، حظ بردم، روحيه کامنت گذاشتن نداشتم، تصميم داشتم با روحيه اي بهتر کامنت بگذارم... ببخش دوست من ...
    سلام
    بعضي از وبلاگها را بايد خاموش خواند و از اين موارد زياد هست
    زيارت قبول. داشتن بعضي از مهمانها و دوستان گاهي خيلي با ارزش و ماندگار است که إن شاء الله هميشه چنين مهمانها و روزهايي را داشته باشيد.
    ما که جرات نميکنيم نزديک چنين بچه هايي شويم
    پاسخ

    سلام، همينطوره، ممنون، دقيقاً، آمين، چرا؟ :) اين قدر خواستني اند بچه ها... البته بهتون حق ميدم :)
    + مي نوش 

    ضمنا زغفران اسمش طلاي سرخه... چاي بدون زعفرونشم معروف به طلاي داغه! البته بين ما معتادين گرامي چاي !ديگه نريزي زمين!
    پاسخ

    بله بله ... طلاي داغ! چشـــــم بانو ديگه تکرار نميشه! :) کلاً قبول دارم که نبايد با مورد اعتياد يک معتاد شوخي کرد! (گفتم مورد، ياد برنامه ي "صبح جمعه با شما"ي راديو افتادم :دي)
    + مي نوش 


    وااااااااا تو آقا رو عاغا مينويسي؟؟؟!!

    آره باور کن فکر کنم مامانم هواسش نبوده محکم دستمو کشيده بهمين سادگي دستم آويزون شد! تا بابام اومد جا انداخت خودم يادم ميفته يا براي کسي ميگم کلي ميخنديم

    خيلي بانمکه آدم اينقدر کم جون و سوسکي باشه!

    پاسخ

    الهي بميرم! چرا ميگي سوسکي؟! :دي من از اين کلمه ها خوشم نمياد :( ولي خب در عين ناراحت کننده بودن، خاطره ات خنده داره :) ببين اين آقا، با اين عاقا، يه کم فرق دارند! يه بار ديگه بخون متوجه ميشي ;)
    + مي نوش 

    اين مهمون کيه که اينقدر تحويلش گرفتين؟؟
    پاسخ

    يه مهمون خيــــــــــلي عزيز... تو خاطراتم در موردش مي نويسم :)
    + مي نوش 


    حالا اسم اين فندق خانم چي بود؟ نمکيه شکل عکس بچگيهاي خودته!

    راستي گفتم بعلت لاغري هميشه از دعواها جون سالم بدر مي بردم يادمه يبار شايد4ساله بودم مامانم داشت لباسموعوض مي کرد بلوز جلوبسته يکم هم يقه اش تنگ بود تا اومد دستمو از تو آستين دربياره دستم از ناحيه مفصل شونه از جا درومد!

    پاسخ

    عارفه، عارفه خانم :) بچه ها همشون شکل هم اند برا همينه که فکر مي کني شکل منه! شکل مامانش بود :) راستي ما يه دونه شکلات داشتيم، و بچه هاي اون خونواده دو سه تا بودند، عاقا ما هم به رو نياورديم و شکلات را داديم دست اين فندقي و اومديم! :دي /// آيکن تعجب شديد! مي نوش؟ دستت در رفت؟! عزيزم ... :((
    + مي نوش 


    سلام عزيزم آره دقيقا يادمه اسمشم يادم بود!

    ولي دقيقا الان از فرط عصبانيت بخاطر ريخته شدن اونهمه طلاي داغ

    يعني چاي زعفراني، اسمش يادم رفت!! آخه دختر چرا چاي به اون خوبي و مفيدي رو ريختي اسرافکار؟؟
    پاسخ

    بح سلاااام ... عه؟ من اسمش يادم نيست :( طلاي داغ! :دي شوخي مي کني؟ آها به خاطر زعفرون ها مي گي؟ چايي خوب؟! چايي مفيد؟! منظورت همون قيـــرَ ست؟ (قيرَ ست، را با لهجه ي اصفهاني بخون) اسرافکار؟ راست ميگي، قبول دارم :) مي نوش، يادته بچه ه جوگير شد فرار کرد! بابا و مامانش تو مسجد مي دويدند بگيرندش، بهش نمي رسيدند!
    سلام.شب بخير منوچي؟يادت بود؟دلم لک زده براي جمکران مشهدقم
    پاسخ

    سلام عمه ي خوبم، بچه که بودم به مامانم گفتم چرا تو برا همه دعا مي کني؟ چرا يکي يکي برا همه دعا ميکني، ولي وقتي ميرسي به ما يکي يکي دعا نمي کني و فقط ميگي بچه هام عاقبت به خير بشند؟ گفتند: حضرت فاطمه اينگونه دعا مي کردند که ابتدا بقيه و بعداً خودشون، و اينکه عاقبت بخيري دعاي خيلي خوبيه و کامل هست و ... و يک جمله ي معروف و ثابت هم دارند، اينکه: خدايا هر کسي به ما التماس دعا گفته و الان در يادمون هست و نيست همه را حاجت روا بفرما... ما هم بايد آمين مي گفتيم... پس آمين :) خلاصه اينکه اگر از مادر خوب ياد گرفته باشم، الان بايد دوستان خوبم را دعا کرده باشم... يادتون کردم، تقريباً همه در ذهنم بوديد، شما، يه مامان عاشق، زينب دوران، مي نوش، سيمرغ ... کلا يادم بوديد، همه... اگر لايق بوده باشم دعاتون کردم... انشاء الله حاجت روا باشيد. منم خيــــــــــــــلي دلم امام رضا مي خواد...